بیانیه مضحک شورای هماهنگی فعلان سایبری سپاه انقلاب اسلامی
مسابقه داستان نویسی درباره فتنه 1388
آموزش 25 هزار "حجابپژوه " براي حضور در مدارس دخترانه
ماجرای تخیلی از طلاق به خاطر ماهواره
سيد مرتضي نبوي:
فتنهگران از هاشمي رفسنجاني بهعنوان سپر استفاده ميكنند
افسران جنگ نرم اجازه تكرار احد را ندهند
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"
صدور حكم قطع يد براي سارق قنادي
============================================================
خبرگزاري فارس: شوراي هماهنگي فعالان سايبري انقلاب اسلامي با اشاره به ضرورت مجازات سران فتنه و عوامل ديگر اين جريان تاكيد كرد: تا پايان صدور و اجراي حكم قطعي براي سران فتنه از جمله موسوي ، مهدي كروبي و سيد محمد خاتمي و حاميان اصلي آنان ، از پاي نخواهد نشست
به گزارش گروه "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس ، شوراي هماهنگي فعالان سايبري انقلاب اسلامي در پي تكاپو و تقلاي برخي از سايتهاي ضد انقلاب و همسو با جريان فتنه مبني بر فرافكني عليه اين شورا ، طي اطلاعيه تاكيد كرد كه تا پايان صدور و اجراي حكم قطعي براي سران فتنه از جمله موسوي ، مهدي كروبي و سيد محمد خاتمي و حاميان اصلي آنان ، از پاي نخواهد نشست و تمام تلاش خود را براي روشنگري در اين زمينه و مطالبه حق 75 ميليون ايراني آزاده در اين زمينه به كار خواهد بست.
متن اطلاعيه شوراي هماهنگي فعالان سايبري انقلاب اسلامي به اين شرح است:
با سلام و درود بي كران به روح متعالي امام خميني (ره) و شهداي انقلاب اسلامي و خصوصا شهداي مظلوم فتنه 88 ، و با آرزوي تعجيل در فرج باقيمانده و اميد صالحان در زمين و سلامتي و عزت روزافزون پرچمدار و نائب بر حقش ، ولي مطلق فقيه ، حضرت امام خامنه اي (دامت ظله)، به اطلاع عموم مخاطبان ارجمند رسانده مي شود؛
پس از اعلام موجوديت شوراي هماهنگي فعالان سايبري انقلاب اسلامي در ايام سالگرد حماسه حضور چهل ميليوني ايران اسلامي (خرداد 89) و حركت به سوي جهت دهي فعاليت هاي تأثيرگذار و دشمن هراس فعالان ارزشي حامي انقلاب اسلامي در فضاي سايبري، كه مجموع درخواست هاي عضويت در حلقه هاي پايين دستي آن به بيش از دو هزار مورد مي رسد، و خصوصا با حضور پر رنگ و استوار در چهارمين نمايشگاه بين المللي رسانه هاي ديجيتال و معرفي فراگير و رايزني هاي مداوم با اقشار و گروه هاي گوناگون فعال در دفاع نرم انقلاب اسلامي در فضاي سايبر، تعدادي از سايت هاي ضد انقلاب و متاسفانه عده اي انگشت شمار از سايت هاي داخلي –آگاهانه يا نا آگاهانه – اقدام به تلاش هايي كوته بينانه براي فرافكني و تخريب چهره اين شورا نموده اند. در همين راستا ضروري است بار ديگر نكاتي كه از ابتدا در جلسات متعدد هسته مركزي شورا مطرح بوده و در بيانيه هاي مختلف ذكر شده است ، ياد آوري گردد و قضاوت و نتيجه گيري به مخاطبين منصف سپرده گردد.
1- شوراي فعالان سايبري انقلاب اسلامي نهادي خودجوش و انقلابي متشكل از طيفي از فعالان و پايگاه هاي ارزشي حامي انقلاب اسلامي در فضاي سايبري مي باشد كه علي رغم اتفاق نظر كلي در مباني اصولي انقلاب اسلامي و تلاش همه جانبه براي دست يابي به آرمان هاي امام راحل عظيم الشأن (ره) و پياده سازي تدابير امام خامنه اي ، داراي تنوع سليقه و تفاوت روش براي نيل به اين اهداف مي باشند. بنا بر اين با توجه به اين كه شورا به خودي خود وارد امور اجرايي نشده و از توان و توليدات اعضا براي برنامه هاي خود بهره مي گيرد، اين تنوع در زاويه ديد ممكن است در برخي جزئيات قابل مشاهده باشد.
2- مواضع اصولي و مستحكم شورا – همانند امت انقلابي ايران اسلامي – نسبت به ايام فتنه 88 هيچ گونه تغييري نكرده و كماكان پابرجا مي باشد. ممكن است نوع گفتمان و زيرموضوعات اندكي در ظاهر تفاوت داشته باشند، اما موضع و خواست معقول و انقلابي شورا مبني بر لزوم واكاوي دقيق فتنه 88 و دستگيري و محاكمه عاملان و آمران و حاميان آن محكم تر از گذشته باقي است؛ مجرماني كه علاوه بر تلاش براي بازي با آبروي نظام مقدس اسلامي در ديپلماسي جهاني ، امنيت ملي را به خطر انداخته و جشن ملي پيروزي چهل ميليوني را با وهم از پيش برنامه ريزي شده ي خود به آشوب و فتنه و تعرض به مال و جان مردم بدل كردند و خون هاي بي گناه بسيار را با حكم و عمل خود بر زمين ريختند و اوباش و الوات را به جان مردم انداختند كه در اين ميان عده اي از بسيجيان و مدافعان جان و مال و ناموس مردم، مظلوم و بي گناه به شهادت رسيدند كه حتي نامي از بسياري از آنان برده نشد، چه رسد به اين كه محكمه عادلي بر قاتلينشان قضاوت كند و بساط انتقام فراهم نمايد. بديهي است كه جرم هاي بسيار بسيار كوچك تر از اين ، در چنين مواردي نمي تواند جز اشد مجازات حكم ديگري داشته باشد و پر واضح اين كه شوراي فعالان سايبري تا پايان صدور و اجراي حكم قطعي براي سران فتنه از جمله ميرحسين موسوي ، مهدي كروبي و سيد محمد خاتمي و حاميان اصلي آنان ، از پاي نخواهد نشست و تمام تلاش خود را براي روشنگري در اين زمينه و مطالبه حق 75 ميليون ايراني آزاده در اين زمينه به كار خواهد بست.
3- در سي ساله بعد از انقلاب اسلامي و خصوصا در سال هاي اخير ، بعضي از چهره هاي سياسي ، متاسفانه با دل بستگي به دنيا و پست و شهرت و آسايش خانواده و فرزندان و ... ضربه هاي بسياري را به انقلاب اسلامي وارد كرده اند كه تمام اين آسيب ها نياز به آسيب شناسي و تمام اين ظلم ها نياز به بيان و واكاوي در منظر مردم فهيم ايران اسلامي دارد. البته با توجه به تدابير حضرت امام خامنه اي ، قطعا شورا رعايت اولويت و اهميت مسائل اصلي و عدم جايگزيني آن با مسائل فرعي را مد نظر داشته و دارد، اما بايد دانست كه اين امر دليل بر ترك عدالتخواهي و حق طلبي نخواهد شد و كساني كه چهره واقعي خود را در فتنه 88 به مردم نمايانده و در حماسه 9 دي و 22 بهمن 88 ذهنيت مردم از خود را در شعارهاي خودجوش آنان يافته اند ، بايد بدانند كه نمي شود هر كس هر كاري بخواهد انجام دهد و بعد به خيال شأن و آبروي خود و خانواده اش در عافيت دنيا و آخرت از چشم مردم پنهان بماند.
4- حركت تعدادي از سايت ها در فضاي سايبري و تلاش براي تخريب چهره شورا نشان داد كه بحمد ا... شوراي فعالان سايبري انقلاب اسلامي از چنان قدرت نفوذ و اثر بخشي برخوردار است كه مايه نگراني ضد انقلاب و مايه حسادت و مزاحمت براي كساني است كه با انقلاب اسلامي زاويه پيدا كرده اند. بنابر اين چنين تحركاتي نه تنها سبب دلسردي شورا نخواهد شد، بلكه آزمايش و سنجشي است كه توفيقات آنان را به نمايش گذاشته و سبب دل گرمي شان در ادامه مسير خواهد بود.
اميد كه آن چه بيان گرديد مورد رضاي حق تعالي و جانشين حاضرش بر زمين واقع شده باشد.
انتهاي پيام/ق
خبرگزاري فارس: رحيم مخدومي از برگزاري مسابقه «فتنه» توسط موسسه فرهنگي و هنري رسول آفتاب براي نويسندگان و هنرمندان خبر داد.
رحيم مخدومي، نويسنده ادبيات دفاعمقدس در گفتوگو با خبرنگار باشگاه خبري فارس «توانا»، در خصوص مسابقه با عنوان «فتنه» اظهار داشت: در فتنه سال اخير سياستمداران و مردم با حضور در صحنه، مباني اعتقادي خود را درباره نظام جمهوري اسلامي ايران به صراحت بيان كردند اما در اين ميان، نظر و عقايد هنرمندان به ويژه نويسندگان عنوان نشد.
وي با بيان اينكه اين مسابقه در دو محور داستان كوتاه و مينيمال و با هدف چاپ آثار ارسالي برگزار ميشود، اضافه كرد: مسابقه «فتنه» توسط موسسه فرهنگي و هنري رسول آفتاب و براي بيان مواضع نويسندگان طراحي شده است.
مخدومي با بيان اينكه مهلت شركت در اين مسابقه تا پايان آبان سال جاري خواهد بود، ادامه داد: تمامي آثار برگزيده شركت كنندگان در كتابي جمعآوري و به چاپ خواهد رسيد همچنين، نويسندگاني كه اثرشان در آن كتاب به چاپ رسيده باشد، حقالتأليف تعلق خواهد گرفت.
وي در خصوص موضوعات مسابقه «فتنه»، بيان كرد: سخنراني نوروزي مقام معظم رهبري در حرم رضوي درباره زمينههاي فتنه پيش از انتخابات، تبليغات، مناظرهها، درگيريها و تجمعات بعد از انتخابات و هتاكيهاي فتنهگران در روز عاشورا، دخالت بيگانگان در خارج كشور و زمينه سازيهاي سران فتنه در داخل كشور از موضوعات اين مسابقه است.
انتهاي پيام/و
خبرگزاري فارس: مديركل امور بانوان وزير آموزش و پرورش با بيان اينكه از برنامههاي متنوع دفتر امور بانوان وزارت آموزش و پرورش در حوزه حجاب و عفاف تربيت "حجاب پژوه " است، گفت: تاكنون موفق به تربيت 25 هزار حجاب پژوه از ميان فرهنگيان براي حضور در مدارس دخترانه شدهايم.
مهري سويزي در گفتوگو با خبرنگار اجتماعي باشگاه خبري فارس «توانا» اظهار داشت: در جلسه ديدار وزير آموزش و پرورش با اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس، اهم فعاليتهاي وزارت آموزش و پرورش در موضوع حجاب و عفاف مطرح شد و وزير آموزش و پرورش در راستاي تحقق 21 بند اختصاصي در حوزه حجاب و عفاف كه توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي مشخص شده است، اقدامات و فعاليتهاي خود را گزارش داد.
وي در ادامه افزود: وزارت آموزش و پرورش در موضوع حجاب و عفاف ساختارمند و پيشتازانه وارد شده است و از سال 1385 به طور جدي و مستمر برنامهريزي كرده و براي اجراي آنها فعاليت ميكند.
مديركل امور بانوان وزير آموزش و پرورش با بيان اينكه در طول اين سالها توجه برنامهاي به موضوع حجاب و عفاف به صورت جدي مورد توجه مديران آموزش و پرورش قرار داشته است، ادامه داد: حاصل اين توجه نيز اجراي بيش از 300 برنامه در آموزش و پرورش استانها، نواحي و مناطق با موضوع حجاب و عفاف بود.
سويزي خاطر نشان كرد: يكي از اين برنامههاي متنوع وزارت آموزش و پرورش در حوزه حجاب و عفاف تربيت "حجاب پژوه " است و در اين زمينه موفق شدهايم از ميان فرهنگيان، نيروهاي توانمند و علاقهمند را شناسايي كنيم.
وي افزود: 25 هزار نفر از فرهنگيان با گذراندن دورههاي علمي و آموزشي در حوزه حجاب و عفاف به عنوان مدرسان حجاب و عفاف انتخاب و در مدارس دخترانه كشور در پرسمانهاي دانشآموزي شركت ميكنند و به سؤالات دانشآموزان پاسخ ميدهند.
انتهاي پيام/ط
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) هم جانشین بود برای رسول الله(ص) هم دامادش بود و هم پسر عمویش؛ یعنی تمام نسبتهای ممکن را داشت ولی آقای ما فقط جانشین حضرت روح الله است و بس؛ یعنی نه نسبت سببی دارد و نه نسبت نسبی ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون مقابل علی(ع) فقط برخی منسوبان سببی رسول الله(ص) ایستادند و با او به مخاصمه پرداختند، اما فقط منسوبان سببی حضرت روح الله نیستند که در حال تخاصم با آقای ما هستند ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) را با دست بسته به مسجد بردند، اما مردم ما دست فتنهگران را بستند تا آقای ما با دست باز به امورات کشور رسیدگی کند ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) را یاران رسول الله(ص) خانهنشین کردند، ولی آقای ما را بسیجیان روح الله عزیز و مولا خواندند ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون در زمان غسل و کفن رسول الله(ص)، علی(ع) جانشین حقیقیاش را خلع کردند، اما آقای ما وصیت حضرت روح الله را خواند و بعد جانشین حقیقیاش شد ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سید علی است"؛ چون علی(ع) با رای و اصرار مردم حکومت را پذیرفت-البته اگر شاگردان حاج فرج دباغ(سروش) نگویند این یک حرکت پوپولیستی بوده و ... – ولی آقای ما با رای عصاره و چکیده ملت حکومت را پذیرفت ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) مرکز حکومتش شهرکوفه(عراق) بود، اما آقای ما مرکز حکومتش کل ایران است، یعنی شهر ندارد، هر کجای ایران که برود آنقدر فدايی دارد که شاید اگر علی(ع) هم بود، ایران را مرکز حکومتش میکرد ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) از دست مردم کوفه به چاه پناه میبرد، ولی آقای ما هر وقت دلش میگیرد، ناغافل میآید نمازجمعه یا میرود خانه شهدا ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون لشگریان علی(ع) با نیرنگ عمروعاص دو قسمت شد، ولی لشگریان آقای ما با نیرنگهای جین شارپ و جورج سورس روز به روز منسجمتر شد ...
"امام خامنهای، امام علي(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون وقتی که دشمن علی (ع) قرآن را به نیزه کرد، سرداران سپاه، علی(ع) را وادار کردند تا تن به حکمیت دهد، ولی وقتی پس از به نیزه رفتن رنگ سبز سادات، یکی از سرداران سابق لشگر آقای ما نامه حکمیت نوشت، امت توی دهنش زدند و تن به حکمیت ندادند ...
"امام خامنهای ، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون دور و بر علی(ع) یک مالک بود و چندین ابوموسی، ولی در کنار آقای ما یک ابوموسی هست و میلیونها مالک ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) خود امام و معصوم بود ولی آقای ما نایب امام است و مظلوم ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) پیروز جنگ سخت بود و خیل خواص بیبصیرت، اما آقای ما پیروز جنگ نرم بود و باز هم البته با خواص بیبصیرت ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) یک مالک داشت و یک عمار و یک محمدبنابوبکر، اما آقای ما با یک فرمان "این عمار" هزاران عمار دست به قلم را به صف نمود ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون همه اطرافیان علی(ع) شیخ و بزرگان مهاجر و انصار و متمولین به ظاهر مسلمان شده بودند و همه داعیه داشتند، اما همه؛ یعنی از کوچک تا بزرگ همه به آقای ما میگویند: ما همه سرباز توایم سید علی ....
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون اگر دشمنان علی(ع) محدود به معاویه و عمروعاص و عایشه و ... میشدند، دشمنان قسم خورده آقای ما، کوچکشان مسعود رجوی و ریگی و ... بگیر تا وهابیت و بهائیت و ... تا برسیم به استعمار پیر و شیطان بزرگ و اسرائیل که همین یکی فقط 200 کلاهک هستهای آماده شلیک دارد ...
"امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) دچار مکر بنیساعده شد، ولی آقای ما به مدد الهی و بصیرت مردم آقاست و آقا میماند ...
و بالاخره "امام خامنهای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون ما اهل کوفه نیستیم ...
-----------------------------------------------------------------------------------------
نگاهي به عوامل طلاق -2
ماهواره چهره معصوم زنم را تبديل به تابلوي نقاشي كرد
خبرگزاري فارس: بر اثر اصرارهاي بيامان زنم گاوم را فروختم ماهواره خريدم و با ورود اين دستگاه چهره معصوم زنم تبديل به تابلويي از نقاشي شد كه انواع رنگهاي مصنوعي را درخود جاي ميداد.
به گزارش خبرگزاري فارس از رشت، پس از مدتهاي طولاني فرصتي دست داد تا شبي را در كنار يكي از اقوام نسبتا نزديك در يك روستاي باصفا بگذرانم.
ثانيههاي اين ديدار به حرف و گفتوگو از همه جا گذشت و بساط شام نيز توسط ميزبان پهن شد و قبل از صرف شام لحظهاي در حياط اين خانه روستايي قدم زدم و از هواي تميز و به دور از هياهوي شهر فارغ آمدم.
احساس كردم ورود هواي پاك سلولهاي خاكستري مغزم را تقويت كرد و احساس نشاط به من دست داد و آماده صرف شام شدم.
هنوز چند قاشق غذا به دهان نبرده بودم كه صداي داد و هوار و شكستن شيشه و وسايل خانه همسايه سكوت قشنگ اين روستا را بههم زد، از زن ميزبانم علت اين هياهو را جويا شدم و او گفت كه كار هر شب اين همسايه است.
قاشق غذا را به زمين گذاشتم و به حياط آمدم سروصدا بيشتر شده بود حالا صداي زن و مرد كه به هم ناسزا ميگفتند بهتر شنيده ميشد.
زن ميزبان چندبار صدايم كرد كه بروم غذاي خود را تمام كنم ولي ديگر ميلي به خوردن نداشتم و از او خواستم تا به بهانهاي به خانه اين همسايه برويم.
ابتدا زن ميزبان امتناع كرد و گفت: ميترسم ما را به باد ناسزا بگيرند و بگويند قصد دخالت داريم بهتر است صبح كه مرد در خانه نيست، نزد همسر او برويم.
به او گفتم نميتوانم تا صبح صبر كنم ميخواهم هرچه زودتر علت اين دعوا را بدانم و زن ميزبان در مقابل اصرارهاي من تسليم شد و با نگراني دست خود را روي زنگ خانه همسايه برد.
در باز نشد و اين بار من دست خود را روي زنگ گذاشتم و به صورت ممتد آن را فشردم تا اينكه چهره برافروخته مردي حدود 30 ساله در لابهلاي در نمايان شد.
زن ميزبان با ترس و لرز سلام كرد و اجازه ورود به داخل منزل آنها را خواست و برخلاف انتظارم كه فكر ميكردم مرد عصباني شده و ناسزا ميگويد، اين كار را نكرد گويا از خدا ميخواست تا كسي در خانه آنها را بزند و به اين غائله خاتمه دهد.
مرد از كنار در دور شد و با صداي بلند گفت بفرماييد داخل، شما را به خدا نصيحتش كنيد من ديگر خسته شدم نميتوانم به اين زندگي ادامه دهم.
نگاهي گذرا به زندگي آنها انداختم شيشههاي پنجره اتاق شكسته بود و كمي دورتر چند بشقاب چيني و ليوان نيز شكسته شده بود كه تلاش ميكرديم تا شيشهخوردهها وارد پاي ما نشود.
فضاي خانه به ميدان جنگ شبيه بود ولي جنگي كه به نظر ميرسيد از درون آن را متلاشي كرده است.
زن گريان همسايه وقتي ما را ديد نفس بلندي كشيد گفت: تو را خدا كمك كن ديگر آبرويي برايم نمانده و نميتوانم به اين زندگي ادامه دهم.
زن جوان به نظر حدود 26 ساله ميآمد سر و وضعش پريشان بود گويا از يك نبرد تن به تن برگشته بود خسته و نگران به نظر ميرسيد ليواني آب به دست او دادم تا كمي آرام شود.
همسرش نيز در گوشهاي ديگر از اتاق كز كرده بود، سيگاري روشن كرد تا خود را آرام كند لحظهاي كه به همين منوال گذشت فضاي خانه آرام شد.
مرد از جايش بلند شد به آشپزخانه رفت تا چاي دم كند و از ما پذيرايي كند.
زن نيز تلاش كرد تا شيشه خوردههاي خانهاش را جمع كند كه در اين كار به او كمك كرديم و وقتي فضا براي نشستن چهار نفر باز شد از آنها خواستيم تا در كنار ما بنشينند تا شايد بتوانيم راهگشا باشيم.
مرد و زن كه نشانههاي سادگي و محبت يك زن و مرد روستايي در صورتشان نمايان بود در كنار ما روي زمين نشستند و مرد با لبخندي زوركي و تلخ سرصحبت را باز كرد.
شش سال قبل با نازنين كه به او علاقهمند شده بودم ازدواج كردم و با خود عهد كردم تا زندگي خوب و در حد مرفه براي نازنين فراهم كنم.
نازنين سخن همسرش را قطع كرد: چرا به اين وعده خودت عمل نكردي و در اين سالها هيچ تغييري در زندگي ما ايجاد نشد؟
از نازنين خواهش كردم تا اجازه دهد همسرش سخن بگويد و سپس او حرف بزند.
مرد كه نامش داود بود ادامه داد: من كشاورز زاده هستم و خودم نيز در زميني كه از پدرم به ارث رسيده مشغول كشاورزي و دامداري هستم.
مرد نفس بلندي كشيد و خواست سيگاري ديگر را روشن كند كه از او خواستم با توجه به آسيب دود سيگار اين كار را نكند و او پس از عذرخواهي گفت: سيگاري نبودم ولي چندسال اخير مجبور به اين كار شدم.
داود ادامه داد: از حدود سه سال قبل زنم پايش را در يك كفش كرده كه بايد ماهواره بخري، همه فاميل ماهواره دارند ما نداريم و تو بايد اين دستگاه را بخري.
باز هم ماهواره عامل دعواي يك زندگي ديگر شده بود و اين بار در روستا، مرد گفت: طي اين سالها بارها با نازنين صحبت كردم و از او خواستم تا كوتاه بيايد چون شنيده بودم ماهواره چيز خوبي نيست و زندگيها را پاشيده ميكند.
داود آهي كشيد و ادامه داد: سرانجام تسليم خواسته نازنين شدم و با توجه به علاقهاي كه به او داشتم نميخواستم دل او را بشكنم به همين منظور يكي از گاوهاي پروار خود را فروختم و ماهواره خريدم.
نازنين زيرلب غرولند ميكرد ولي چون قول داده بود ساكت بماند چيزي نميگفت و گوش ميداد، داود گفت: از روزي كه ماهواره وارد زندگيام شد اخلاق و رفتار نارنين تغيير كرد و چهره پاك و معصوم او مانند يك تابلوي نقاشي شد كه انواع رنگهاي مصنوعي را در خود جاي ميداد.
مرد دوباره آهي بلند كشيد و سردرگريبان فرو برد و لحظهاي بعد ادامه داد: زنم هر روز خود را همپاي زنان ماهواره به يك رنگي درميآورد و من به چشم خود نابودي تدريجي زندگيام را ميبينم.
از او علت دعوا را پرسيدم و گفت: زنم از من خواست تا هرچه كه داريم را بفروشم و به شهر برويم تا خانهاي اجاره كرده و در آن زندگي كنيم ولي ديگر تسليم اين خواستهاش نميشوم و روستا را به خاطر شهري كه آن را نميشناسم و ميدانم زندگيام را نابود خواهد كرد، رها نميكنم.
نازنين رشته كلام مرد را در دست گرفت و گفت: دلم ميخواهد مانند ديگر دوستانم در شهر زندگي كنم من شهر را دوست دارم و اگر ميخواهي با من زندگي كني بايد به شهر بيايي در غير اين صورت از هم جدا ميشويم.
مرد با عصبانيت از جا برخاست، ميرفت كه بار ديگر فضاي خانه به آشوب كشيده شود كه آنها را آرام كرديم و خواستيم تا به دور از عصبانيت تصميم بگيرند.
از مزاياي روستا و امكاناتي كه در آن همانند شهر وجود دارد گفتيم و از زن خواستيم تا كمي بيشتر در اين زمينه بينديشد و به او گفتيم كه شهر آش دهنسوزي نيست كه بخواهد به خاطر آن زندگياش را به تباهي كشد.
نازنين گويا حرفهاي ما را نميشنيد و بر خواستهاش اصرار ميورزيد و ميگفت: از روستا خوشم نميآيد و ما در روستا ترقي نميكنيم.
داود گفت: ميخواهي به شهر بروي تا مانند زنان شهري هر روز خودت را به يك رقم آرايش درآوري و نمايش دهي، من هرگز اجازه چنين كاري را به تو نميدهم و از جا بلند شد دستگاه ماهواره را با تمام توان به داخل حياط پرت كرد به طوري كه هر قطعه از اين دستگاه به سمتي پخش شد.
نازنين مات و متحير به اين صحنه نگاه كرد و سپس بدون كلمهاي حرف چادر بر سرش انداخت و به منزل پدرش كه چند خانه آنطرفتر بود رفت.
زن ميزبانم نيز از من خواست تا اين مكان را ترك كنيم و من قبل از ترك خانه به داوود گفتم بهتر است با كمك مشاور و ريش سفيدان خانواده زندگياش را از اين بنبست نجات دهد.
مرد آهي كشيد و گفت: همه چيز در دست من نيست نازنين هم بايد بخواهد كه زندگيمان اصلاح شود.
بسیيج دانشجويي استان فارس:
افسران جنگ نرم اجازه تكرار احد را ندهند
خبرگزاري فارس: رئيس سازمان بسيج دانشجويي استان فارس با بيان اينكه واقعه احد به دليل عدم تبعيت از ولايت بود، گفت: امروز وظيفه افسران جنگ نرم عدم تكرار تاريخ به ويژه جنگ احد است.
به گزارش خبرگزاري فارس از شيراز به نقل از روابط عمومي سازمان بسيج دانشجويي فارس، اسفنديار رضايي در نشست تشكيلاتي سازمان بسيج دانشجويي استان فارس در مجتمع فرهنگي فتحالمبين شيراز اظهار داشت: در جبهههاي هشت سال دفاع مقدس قرارگاههاي عملياتي تشكيل شده بود كه آرايش جنگ دشمن را رصد كرده و براي عمليات در خط مقدم برنامهريزي ميكردند.
وي با اشاره به جنگ امروز و هشدار مقام عظماي ولايت از سالهاي گذشته مبني بر شبيخون، تهاجم و جنگ فرهنگي تصريح كرد: اشكال عمده امروز در جنگ نرم اين است كه اين احساس، يعني احساس جنگ در كشور به وجود نيامده است و مسئولان همچنان در غفلت به سر ميبرند.
رئيس سازمان بسيج دانشجويي استان فارس بيان داشت: دانشجويان و افسران جنگ نرم بايد دوشادوش قاطبه كشور و با تبعيت از ولايت اجازه تكرار احد را ندهند.
رضايي در ادامه به تشكيل بسيج دانشجو و طلبه توسط امام عظيمالشان اشاره كرد و ابراز داشت: عمق استراتژيك نظام در تشكيل بسيج دانشجو و طلبه است كه اگر اين دو با يكديگر كار كنند، وحدت حوزه و دانشگاه محقق ميشود.
وي با اظهار تأسف از اينكه دانشجويان و به ويژه دانشجويان بسيجي دچار خلا تئوريك شدهاند، خاطرنشان كرد: دانشجوي امروز بايد با مباني استراتژي راهبردي نظام اسلامي آشنا باشد و با نگاه كلان به جهان اسلام و به عمق اين مسائل بيانديشد.
رئيس سازمان بسيج دانشجويي استان فارس اتكا به خدا و تسري معنويت در جامعه را از ديگر وظايف افسران جوان جنگ نرم ذكر كرد.
رضايي با بيان اينكه بايد در تمام مسائل بر محوريت اخلاق حركت كرد، ادامه داد: جنبش نرمافزاري و توليد علم و برگزاري كرسيهاي آزادانديشي بايد از جمله استراتژيهاي افسران جوان باشد.
وي با تأكيد بر اينكه بسيج دانشجويي بايد با ولايتمداري و نگاه كلان و تمام جانبه و پيروي از آرمانهاي امام و رهبري، راهبرد جديدي را تعريف كند، اظهار داشت: جامعه دانشجويي بايد با محوريت بسيج دانشجويي در تمام امور جامعه حساس شود و راهكار داشته باشد.
سيد مرتضي نبوي:
فتنهگران از هاشمي رفسنجاني بهعنوان سپر استفاده ميكنند
خبرگزاري فارس: نامههاي سرگشاده كديور و كروبي به آقاي هاشمي رفسنجاني در راستاي سياست تترس و استفاده به عنوان سپر ميباشد.
به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري فارس، سيد مرتضي نبوي در گفتوگو با نشريه پنجره افزود: "تَتَرُس " يك اصطلاح فقهي است. در اوايل دوران ظهور كه اسلام در حال قدرت گرفتن بود، در جنگها معارضين ميآمدند مسلماناني را اسير ميگرفتند و آنها را مقابل خودشان بهعنوان سپر قرار ميدادند و به اين كار ميگفتند "تَتَرُس ".
مرتضي نبوي چندي پيش نيز در مصاحبهاي با پنجره به بررسي وضعيت جريان اصولگرا پرداخته بود كه تعبير "اصولگرايي منهاي روحانيت " وي بهشدت در عرصه سياسي و رسانهاي بازتاب پيدا كرد.
چنانكه در آن مصاحبه يادآور شديم، وي اگر چه در اردوگاه فكري اصولگرايان بهسر ميبرد، اما براي اظهارنظر و قضاوتهايش درباره تحولات سياسي جانب احتياط و مداقه را نگه داشته سعي ميكند انصاف را سرلوحه اظهارات خود قرار دهد.
وي به هاشمي رفسنجاني توصيه كرد كه حمايت از اصلاحطلبان را كه سال 1376 بهواسطه عدم تمايل به رياست جمهوري ناطقنوري آزمود، دوباره تجربه نكند و اظهار اميدواري كرد كه كروبي مانند حر به اشتباهاتش پي برده و به دامان نظام بازگردد؛ اما تأكيد كرد كه معتقد است روحيات خاص و شخصي ميرحسين موسوي، به او اجازه بازنگري در افكار و عملكردش را نميدهد.
متن كامل اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
* آقاي نبوي! چندي قبل براي بررسي وضعيت جريان اصولگرا در آرايش سياسي كشور به حضورتان رسيده بوديم و مصاحبهاي كه انجام شد، موجي را در فضاي سياسي كشور به راه انداخت و تعبير "اصولگرايي منهاي روحانيت " تا مدتها نقل محافل سياسي بود. در مصاحبه قبل هم گريزي به وضعيت اصلاحطلبان زديم اما در اين مصاحبه بنا داريم مشخصا به بررسي وضعيت اصلاحطلبان بپردازيم.
وضعيت اصلاحطلبان در فضا و آرايش سياسي كشور، با اصولگرايان يك تفاوت عمده دارد و آن اينكه علاوه بر غيبت اصلاحطلبان در عرصه قدرت، بهواسطه نوع نقشآفريني آنها در وقايع بعد از انتخابات رياستجمهوري سال 1388، عمده سران و افراد مطرح آنها در معرض اتهام هستند و اين بر ابهام در وضعيت فعلي و آينده آنها افزوده است.
بهعنوان اولين سؤال بفرماييد كه وضعيت رقابت دو جريان سياسي عمده اصولگرا و اصلاحطلب در فضاي سياسي كشور ادامه مييابد يا اينكه شاهد تغييراتي در اين آرايش خواهيم بود؟
من معتقدم جريان اصلاحطلب با توجه به اينكه يكي از جريانهاي اصلي بوده كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي شكل گرفته است - حالا ابتدا به اسم مجمع روحانيون مبارز اعلام وجود كرد، بعد به اسم جريان چپ شناخته شد و پس از انتخابات رياست جمهوري سال 1376 بهعنوان جريان اصلاحطلب خود را معرفي و در عرصه سياسي نقشآفريني كرد - خوب طبيعتاً يك بدنه اجتماعي دارد و قاعدتاً اينكه ما فكر كنيم كه اين جريان ديگر در عرصه سياسي كشور حضور نخواهد داشت، تحليل و تصور صحيحي نيست.
ضمن اينكه ما وقتي از جريان اصلاحطلب يا جريان اصولگرا صحبت ميكنيم، اينها طيف خيلي گستردهاي را شامل ميشوند. در خود جريان اصلاحطلب، شما از كسانيكه كاملاً ساختارشكن يا حتي به تعبير خودشان لائيك و سكولار هستند، حضور دارند تا كسانيكه هنوز به راه و خط امام و انقلاب اسلامي معتقدند. بهويژه در جريان اصلاحطلب طيفها خيلي گسترده و متنوع هستند؛ از لائيكها و سكولارهاي ساختارشكن گرفته تا افراد متدين و پايبند به خط امام و آرمانهاي انقلاب اسلامي.
در مجموع بهنظر ميآيد كه حيات جريان اصلاحطلب ادامه پيدا ميكند منتها اينكه آيا اينها در صحنه و فضاي سياسي كشور چگونه ظاهر شوند، بستگي به نوع بازيابي و بازسازي افراد و شخصيتها و گروههاي مؤثر در اين جريان دارد.
* اصلاحطلبان به سياست "تَتَرُس " روي آوردهاند
من بهنظرم ميآيد كه در حال حاضر، جريان اصلاحطلب از سياست "تَتَرُس " استفاده ميكند، تترس به معني گرفتن "تُرس " است و "تُرس " هم به معني سپر است.
اين وضعيت فعلي اصلاحطلبان است؟
بله. خوب اين "تَتَرُس " يك اصطلاح فقهي است و در آن دوران اوايل ظهور كه اسلام در حال قدرت گرفتن بود، در جنگها معارضين ميآمدند كساني را از مسلمانها اسير ميگرفتند و آنوقت اين مسلمانان به اسارت گرفته شده را مقابل خودشان بهعنوان سپر قرار ميدادند و به اين كار ميگفتند: "تَتَرُس ".
مصاديق عيني اين "تَتَرُس " را كه از سوي جريان اصلاحطلب بهعنوان سپر مورد استفاده قرار ميگيرند چهكساني ميدانيد؟
اين نكتهاي است كه الان قصد توضيح آن را دارم. در حال حاضر بهنظر ميآيد كه همان جريان اصلاحطلب ساختارشكن يعني كساني كه ابتكار عمل را در فاصله سالهاي 1376 تا 1384 در اختيار داشتند و بهويژه در مجلس ششم سردمدار آن جريانها و اتفاقات ساختارشكن بودند و بعد هم در جريان همين فتنه، فتنه سال 1388 فعال بودند، اينها از اين سياست همچنان دارند پيروي ميكنند، يعني در اصل ساختارشكنيهايشان هنوز تجديدنظر نكردهاند.
اين است كه اينها به اصطلاح از شخصيتهايي كه همچنان جزو شخصيتهاي درون نظام بهحساب ميآيند و مشروعيت دارند، بهعنوان سپر براي خودشان استفاده ميكنند. نامه سرگشاده نوشتن آقاي كديور به آقاي هاشمي رفسنجاني بهعنوان رييس مجلس خبرگان رهبري و نامه سرگشاده نوشتن آقاي كروبي بازهم به آقاي هاشمي رفسنجاني را در اين راستا ارزيابي ميكنم كه آقاي كروبي ميگويد كه ما به شما دلبستهايم تا از حقوق ما دفاع كنيد، ديدار خانواده جمعي از بازداشتشدگان حوادث پس از انتخابات با آقاي هاشمي هم در راستاي همان سياست بهنظرم "تَتَرُس " صورت گرفت.
*آقاي هاشمي نميخواست آقاي ناطق نوري رييسجمهور شود
آقاي هاشمي خوب در نظام جايگاهي دارد، رييس مجلس خبرگان رهبري است، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام است، هنوز درون نظام باقيمانده است، يار ديرينه نظام و رهبري است و بهنظرم اين دسته از افراد ساختارشكن از اين موقعيت دارند سوءاستفاده ميكنند؛ براي اينكه فعاليتهاي خودشان را پشت اين سپر ادامه داده و آن را مشروع جلوه دهند تا مجالي براي ادامه اين فعاليتها بيابند.
ميخواهم در پرانتز عرض كنم كه آقاي هاشمي يكبار در سال 1376 چون مخالف رييسجمهور شدن آقاي ناطق نوري بود، وزن خودش را در سبد جرياني گذاشت كه بعدها خود را اصلاحطلب ناميد و البته اين اصلاحطلبان خيلي زود پاداش آقاي هاشمي را در جريان انتخابات دوره ششم مجلس در زمستان سال 1378 دادند و اين سپري را كه ميخواهند الان مقابل خود بگيرند، كاملاً شكستند؛ با آن حركتهايي كه انجام دادند. ما يادمان نرفته كه در مطبوعاتشان ايشان را با عناويني مثل عاليجناب سرخپوش ناميدند؛ كسي را كه اينقدر به اينها در زمان انتخابات قبلي خدمت كرده بود، حالا كه در " آقاي هاشمي رييس مجلس خبرگان رهبري و مجمع تشخيص مصلحت نظام است، هنوز درون نظام باقيمانده است، يار ديرينه نظام و رهبري است و بهنظرم اين دسته از افراد ساختارشكن از اين موقعيت كه دارند سوءاستفاده ميكنند؛ براي اينكه فعاليتهاي خودشان را پشت اين سپر ادامه داده و آن را مشروع جلوه دهند تا مجالي براي ادامه اين فعاليتها بيابند. " وقتي در انتخابات مجلس كانديدا شده است، چنان بازي سخيفي بر سرش آوردند كه اصلا از حضور در مجلس پشيمان و منصرف شد.
با چنين تجربهاي حالا اين سؤال براي انسان پيش ميآيد كه آقاي هاشمي چرا دارد دوباره ميپذيرد كه اصلاحطلبان ساختارشكن از ايشان بهعنوان سپر استفاده كنند.
آقاي نبوي! شما گفتيد كه نوع حضور اصلاحطلبان در انتخابات آينده و اساسا فضاي سياسي آينده كشور بستگي به اين دارد كه چطور اقدام به بازسازي خودشان بكنند...
البته من اين را هم گفتم كه سردمداران طيف ساختارشكن - كه اتفاقا ابتكار عمل را هم در سالهاي 1376 تا 1384 در دست داشتند - در منش و روش خود تجديدنظر نكردهاند. وقايع بعد از انتخابات سال 1388 را همان جماعت ساختارشكن اينبار پشت سر آقاي موسوي مرتكب شدند.
* آقاي خاتمي سعي دارد خود را درون نظام تعريف كند
حالا تحليل شما با توجه به اوضاع و احوال كامل اصلاحطلبان چيست؟ يعني با لحاظ اين موضوع كه طيف ساختارشكن اين جريان كه البته مؤثرترين طيف آن نيز بوده و هست، هنوز در عقايد و عملكرد خود تجديدنظر نكرده است. آقاي خاتمي بهعنوان يكي از اعضاي مؤثر اين گروه... .
ببينيد بهنظر من تازه حالا آقاي خاتمي در حال تعريف يك فاصله و مرز بين خود و طيف ساختارشكن اصلاحطلبان است. آقاي خاتمي ميخواهد اينگونه نشان دهد كه دارد درون نظام بازي ميكند و هنوز از كشتي نظام پياده نشده و فقط منتقد دولت است؛ همان موضعي كه آقاي هاشمي هم دارد كه منتقد خيلي سرسخت دولت فعلي است ولي خود را همواره درون نظام تعريف كرده است و بهنظرم آقاي خاتمي هم ميخواهد همين كار را بكند و مرزي را بين خود و ساختارشكنان دوم خردادي تعريف كند ولي در عينحال منتقد دولت هم باشد.
حالا با اين اوصاف با توجه به وضعيت ساختارشكنان، نقشي كه آقاي خاتمي دارد و نقش عدهاي ديگر از اصلاحطلبان كه البته خيلي كمتر شناخته شده هستند و بعضا مواضع خيلي تندي عليه اعضاي مؤثر جريان اصلاحات مثل آقاي خاتمي و آقاي كروبي ميگيرند، وضعيت آينده اصلاحطلبان را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا مثلا ميتوان تصور كرد كه اين عده اخير ميتوانند در آينده عنان كار را در جريان اصلاحات بر عهده بگيرند؟
تصور من اين است كه اين جريان اصلاحطلب قصد دارد در پوشش آقاي هاشمي و آقاي خاتمي در انتخابات آينده شركت كند و كلا در فضاي سياسي آتي كشور نقشآفريني كند. احتمالا اينها ميخواهند با تاكتيك چراغ خاموش و استفاده از موقعيت چنين شخصيتهايي به پيش بروند و بعد بهنوعي نيروهاي خودشان را وارد مجلس كنند. بهنظر ميآيد اين جريان سعي دارد در پوشش آقاي هاشمي كه خيلي هم دارند روي ايشان سرمايهگذاري ميكنند، به عرصه بازگردد.
البته روشن نيست با توجه به تجربهاي كه آقاي هاشمي از نوع برخورد اصلاحطلبان ساختارشكن با ايشان در انتخابات مجلس ششم داشتند، چگونه است كه بازهم براي اينها هزينه ميكند. ولي اين افراد به هر حال دارند سعي ميكنند آقاي هاشمي را سپر خود قرار دهند. البته اين سئوال هم وجود دارد كه آيا اين قابلتوجيه است كه اگر آقاي هاشمي خيلي مخالف قوه مجريه فعلي و رييسجمهوري است دوباره بيايد از اينها بهعنوان ابزار مخالفت خود استفاده كند؟ آيا اين كار منطقي است كه ايشان با آن سابقه بيايد دوباره اين آزموده را تجربه كند؟ من نتوانستم توجيهي براي اين كار پيدا كنم. بهنظر ميآيد كه اين سياستي است كه اصلاحطلبان اتخاذ كردهاند و خوب قاعدتا يك تاكتيك است اين سياست تا از شخصيتي كه رييس مجلس خبرگان رهبري و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام است بهعنوان "تُرس " در سياست "تَتَرُس " استفاده كنند و بيايند وارد عرصههاي قدرت شوند؛ بدون اينكه در اصل اعتقادات و عملكرد خود تجديدنظري كرده باشند.
*اميدوارم آقاي كروبي "حر "وار به دامان نظام بازگردد
اين تحليلي است كه ميتوان از رفتار اصلاحطلبان داشت؛ اما خوب همانطور كه عرض كردم، ديگراني هم هستند در بدنه جريان اصلاحطلب كه اينها آنطور كه بايد و شايد ظهور و بروزي ندارند اما اين احتمال هم هست كه شايد اينها بتوانند خودشان را سازماندهي كرده و در صحنه حضور يابند و بيايند آن بدنه اجتماعي اصلاحطلبان را كه درون ساختار نظام خود را تعريف كرده به حركت در بياورند و وارد عرصه شوند.
اينجا بد نيست من دو اظهار اميدواري بكنم، يكي در مورد آقاي كروبي است كه خيلي الان راه افراط و مقابله با نظام را در پيش گرفته است؛ منتها خوب ايشان يك سابقه خوبي دارد در همراهي با حضرت امام راحل و يك شخصيت متواضعي بوده است؛ برخلاف خيلي از چهرهها و شخصيتهاي دوم خردادي و اصلاحطلب كه آدمهاي متكبري هستند، ايشان اينگونه نبوده و خيلي متواضع بود. حالا آقاي كروبي به راهي افتاده كه خيلي راه بد و غيرقابل توجيهي است و ما آرزويمان اين است كه شايد ايشان هم در يك لحظه مثل "حر " برگردد و "حر "وار بيايد و اشتباهات گذشتهاش را با اظهار ندامت جبران كند و انشاءالله بتواند سرافراز شود و با اين حالت، زندگي سياسياش ختم نشود. اين اظهار اميدواري را من ميخواهم درباره آقاي كديور هم بكنم، اين دو نفر در كسوت روحانيت هستند. آقاي كديور هم گاهي در اظهاراتش اظهار تعصبي نسبت به دين و ديانت نشان ميدهد و اين مسئله اين اميدواري را ميآفريند كه شايد اين تعلقخاطر به هر ترتيب باعث عاقبت بهخيري اينها شود.
اينها بايد بدانند كه الان دارند آب به آسياي آمريكا و اسراييل و شبكههاي جاسوسيشان ميريزند و فعاليتها و تلاشهايشان دارد بهنفع آنها تمام ميشود. اميدواريم تحولي در احوال ايشان پيدا شود و سرنوشتي مثل حر پيدا كنند و به خانواده انقلاب برگردند.
خوب در تقابل اين دسته افراد با نظام، عمده ايستادگي در برابر ايشان در فضاي سياسي و رسانهاي بر عهده نيروهاي جريان اصولگرا بود كه داعيه فعاليت زير پرچم نظام را هم دارند. در جريان اصولگرا هم كه طيف گسترده است؛ گرايشهاي مختلفي حضور دارند و به تبع اين تنوع گرايش هم برخوردهاي نسبتا متفاوتي با عاملين وقايع بعد از انتخابات داشتند. در اين وقايع، برخي از گرايشهاي اصولگرايان برخوردهاي خيلي تندي با اصلاحطلبان داشتند و برخي برخوردي نرمتر، اين برخوردها را در تشديد وقايع بعد از انتخابات چگونه ارزيابي ميكنيد؟
شما احتمالا ميخواهيد يكجوري نظريه و تئوري علي آقاي مطهري را مطرح كنيد كه ميگويد علت اين فتنه برخوردهاي تند آقاي احمدينژاد بوده است.
نه ببينيد، آقاي مطهري ميگويد نوع مواجهه آقاي احمدينژاد با رقبايش در مناظرات انتخاباتي يكي از دلايل تشديد اتفاقات بعد از انتخابات بوده است، من ميخواهم نظر شما را يكمقدار بيشتر درباره اين مسئله بدانم.
ميخواهم بفرماييد كه تنوع برخوردهاي رسانهاي و سياسي با جريان فتنه و مثلا شدت برخوردها از جانب عدهاي چه تأثيري در تشديد مواضع غلط آنها داشت؟ ما همچنين مواضع رهبري را داريم كه اطلاق فتنه و سران فتنه را اينطور كه در فضاي رسانهاي و سياسي ديديم خيلي بهكار نميبرند؟
البته من معتقدم كه جريان فتنه منحصر به داخل ايران نيست و ريشهها و سرمنشأ آن خارجي است و آمريكا كه از ابتداي پيروزي انقلاب بهدنبال براندازي نظام برآمده از آن بود، در اين فقره نيز نقش آشكاري داشت و از روشهاي نرم و سخت همواره و توامان استفاده ميكرد. ما ريشه فتنه را آنجا ميدانيم اما به هر حال " حتي رهبري اين كساني را كه بهنظر ما سران فتنه هستند ابتدا به آنها انذار ميدادند و نصيحت ميكردند كه آقا اين راهي كه شما ميرويد، به فتنهاي ختم ميشود كه نميتوانيد آن را جمع كنيد. " فتنهانگيزي در ابعاد آنچه پارسال ديديم، بايد عوامل داخلي داشته باشد تا آن حوادث را بيافريند. خوب عوامل داخلي آمريكا و فتنهگران اصلي، همينها هستند و اين نوع قضاوت درباره اينها و اطلاق عنوان فتنهگر به اينها يك قضاوت افراطي نيست. اين كه ما سردمداران و افراطيون اصلاحطلبان را منشا فتنه در داخل بدانيم و بعضي از كانديداهاي انتخابات دور قبل را كه بهطور مشخص دارند فتنهگري ميكنند، سران فتنه بدانيم، اين غلط نيست. شما به اظهارات، بيانيهها، تيكها و مواضع اين افراد اگر نگاه كنيد، ميبينيد كه ميشود عنوان فتنهگران داخلي را به اينها اطلاق كرد.
البته چنانكه شما گفتيد، در جريان اصولگرايان هم موضعگيريهاي مختلفي از سوي طيفهاي مختلف مشاهده شد اما بهنظرم اين موضعگيريهاي تند يا نرم طيفهاي مختلف اصولگرايان در اثبات اين نكته كه عاملان وقايع تلخ پارسال مصداق فتنهگر باشند، ترديدي ايجاد نميكند.
بهنظرم اين ادبيات فتنه را خود مقام معظم رهبري ابتدا توليد كردند و ديگر پيدا كردن مصداق براي آن در جامعه، وظيفه شنونده است كه بگردد و ببيند مصداق اين ادبيات كيست؟ شنونده گشته و پيدا كرده است و فكر ميكنم اينها اشتباه هم نكردهاند و بهنظرم اكثر مخاطبان رهبري در يافتن مصاديق فتنه اشتباه نكردند كه مصاديق را در همين كساني كه وقايع پارسال را به پا كردند، ديدهاند و آنها را فتنهگر و سران فتنه ميدانند. اين برداشت عمومي بهنظرم بعيد است كه فاصله زيادي با برداشت رهبري داشته باشد.
اما نكته مهم اين است كه در نوع برخورد با اينها كه موضوع سئوال شما هست، اين درست است كه برخوردها بعضاً صحيح نبود و برخيها اگر اختيار با آنها بود تا به حال بعضي از اين سران را كه كانديداي انتخابات بودند، ميگرفتند، محاكمه كرده و زنداني ميكردند، منتها رهبري نظام چنين مواضعي را قبول ندارند، ايشان بر اساس سيره حضرت امام (ره) در برخوردي كه با جريان انحرافي زمان خودشان يعني نهضت آزادي و جبهه ملي داشتند، بر يك معيار و منطق ديگري عمل ميكنند كه بناي آن بر روشنگري و ايجاد بصيرت است، آنچه براي رهبري، در اين جريان فتنه مهم است ايجاد بصيرتي در مردم است كه حماسه نهم دي و 22 بهمن 1388 را آفريد.
براي رهبري اين مهم است كه طبق سيره ائمه و امام راحل روشنگري كنند، اتمام حجت كنند و براي مردم بصيرت بيافرينند، حتي رهبري اين كساني را كه بهنظر ما سران فتنه هستند ابتدا به آنها انذار ميدادند و نصيحت ميكردند كه آقا اين راهي كه شما ميرويد، به فتنهاي ختم ميشود كه نميتوانيد آن را جمع كنيد.
ببينيد اينها در سال 1376 هم فتنهاي را شروع كردند كه در سال 1378 به آن وقايع منجر شد و نتوانستند جمعش كنند. من اخيرا جايي شنيدم كه آقاي خاتمي هم گفته است كه وزير علوم در سال 1376 جرياني را راه انداخت كه در سال 1378 شد ماجراي كوي دانشگاه و كسي نتوانست آن را جمع كند. حالا فارغ از اينكه اين خبر درست است يا نه، اين افراد دوباره در سال 1388 فتنه ديگري راه انداختند كه خودشان هم نتوانستند كنترلش كنند.
رهبري نصيحت كردند، چندبار هم نصيحت كردند، بعد هشدار دادند و حتي در آخر هم با آنها برخورد نكردند و همه اهل انصافي كه در اين رابطه اظهارنظر كردند، معترفند كه رهبري در نهايت بردباري، عالمانه و حليمانه نظام را مديريت كردند تا هدف اصلي كه ايجاد بصيرت است، ايجاد شود.
البته برخيها در انجام وظايفشان در رابطه با ايجاد بصيرت كوتاهيهايي كردند ولي رهبري اصرارشان اين بود كه تا آنجا كه ممكن است، سعي كنيم كسي از قطار نظام پياده نشود و در اين اواخر در يكي از سخنرانيهاي ماه رمضان هم اعلام كردند كه سعي كنيد كاري كنيم كه كسي از قطار نظام پياده نشود.
شما فقط درباره آقاي كروبي و كديور اظهار اميدواري كرديد كه به درون نظام برگردند ولي درباره آقاي موسوي اينگونه نگفتيد، دليل اين مسئله چيست؟
من عرض كردم كه آقاي كروبي را از قبل از انقلاب ميشناسم. ايشان يك شخصيت مردمي و متواضع داشته و داراي سابقه طولاني در انقلاب است. ايشان سابقه مديريت مجلس ششم را دارد كه در آن مجلس با افراطيون اصلاحطلب برخورد كرد. سلوك شخصي آقاي كروبي را وقتي در نظر ميگيرم، ميبينم اين امكان هست كه ايشان خود را مانند حر از راهي كه الان در پيش گرفته آزاد كند يا وقتي آقاي كديور را ميبينم، احساس ميكنم كه اگرچه الان در دام شبكههاي جاسوسي دشمنان جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته است، اما آن تتمه تعلقخاطر به دين ميتواند ايشان را نجات دهد اگر خودش بخواهد. اميدوارم اين لباس روحانيت و اين عمامه اين دو نفر، بالاخره ايشان را نجات دهد.
* بعيد است موسوي با روحيات خاصي كه دارد به اشتباه خود پي ببرد
اما بعضيها اساسا روحياتي دارند كه آدم بعيد ميداند كه اينها به راه فلاح و نجات بازگردند.
الان مشخصا آقاي موسوي را ميگوييد ديگر؟
بله. فكر نميكنم ايشان به اين سادگي ولو اينكه به اشتباهاتش پي ببرد، اين روحيات و غروري كه دارد اجازه دهد كه بازگردد.
اين را ناشي از روحيات شخصي ايشان ميدانيد يا مثلاً اطرافيان و كسانيكه ايشان را دوره كردهاند؟
بيشتر بهنظرم روحيات شخصي ايشان دخيل است در اين قضاوت. البته ما كه علم غيب نداريم و هر انساني تا قبل از مرگ امكان اصلاح خودش را دارد و ما حتي براي آقاي موسوي هم آرزوي اين را كه به اشتباهاتش پي ببرد، داريم. آقاي موسوي كه خوب خيلي به نظام و مردم بد كرده است و به تعبير مقام معظم رهبري اينها خيلي به نظام خسارت وارد كردهاند كه هنوز هم آثار آن ادامه دارد. ما براي آقاي موسوي هم آرزوي اين را داريم كه به اشتباهاتش پي ببرد اما اين برداشت ما از خصوصيات شخصي ايشان است. من در دوره نخستوزيري ايشان همكاري داشتم با ايشان و معتقدم اگر اين خصوصيات ايشان ادامه داشته باشد، بعيد بهنظر ميآيد كه به وي اجازه بازبيني در عملكرد و فهم اشتباهات و بازگشت به دامان انقلاب را بدهد.
*نظام با فتنه سخت و نرم به تناسب برخورد قاطع ميكند
اگر اصحاب جرياني كه فتنه ناميده ميشود بر راه و نظر خود اصرار داشته باشند، بهنظرتان تكليف در مواجهه با آنها چيست؟
اگر اينها بر راه و نظر خود اصرار بورزند، بهنظرم تكليف روشن است. ببينيد برخورد نظام با منافقيني كه از نظر خود عدول نكردند، برخوردي قاطع بود و حالا هم تكليف همان است. اين فتنه قصدش براندازي نظام بود. شايد اين سئوال پيش بيايد كه مثلا منافقين دست به اسلحه بردند و مواجهه نظامي كردند، بايد گفت براندازي، چهرههاي سخت و نرم دارد و عمدتا تركيبي از اينها هست. اينگونه نيست كه نظام فقط با براندازيهاي سخت برخورد كند، مثلا حضرت علي (عليهالسلام) با خوارج فقط وقتي به برخورد مسلحانه روي آوردند، برخورد قاطع كردند و يا حضرت امام فقط با منافقين كه وارد فاز نظامي شدند برخورد سخت كردند و بهعنوان مثال با نهضت آزادي اينگونه برخورد نكردند. شما اگر به فرهنگ قرآن مراجعه كنيد، ميبينيد كه اگر جريان نفاق و فتنه خواست با استفاده از روشهاي نرم، يك نظام اسلامي را سرنگون كند، اين نظام هم براي مقابله از روشهاي نرم استفاده ميكند.
انتهاي پيام/
در مجتمع قضايي بعثت صادر شد
صدور حكم قطع يد براي سارق قنادي
خبرگزاري فارس: يكي از شعب مجتمع قضايي بعثت، براي يك سارق قنادي، حكم قطع يد صادر كرد.
به گزارش خبرنگار حوادث فارس، در تاريخ 8 خرداد امسال، مأموران كلانتري 115 رازي بعد از مظنون شدن به يك دستگاه خودروي زانتيا، به راننده آن دستور توقف دادند.
بعد از مطالبه مدارك خودرو و هويتي راننده از سوي مأموران، راننده خودرو كه جواني 21 ساله بود، اقدام به درگيري با مأموران و استفاده از گاز اشكآور براي فرار از دست مأموران كرد كه در نهايت دستگير شد.
در بازرسي از خودروي وي، مبلغ 900 هزار تومان وجه نقد، 3 جفت دستكش، آچار و مقدار زيادي شكلات و كاكائو كشف شد. بعد از انتقال متهم به كلانتري، همزمان خبر دستبرد به يك قنادي مخابره شد كه در جريان آن كارگران قنادي هم مجروح شدند.
متهم كه در كلانتري اقدام به خودزني كرده بود، در ادامه تحقيقات به ارتكاب سرقت از قنادي و ربودن چندين ميليون تومان پول نقد اعتراف كرد.
بعد از اعتراف متهم، پرونده براي رسيدگي به شعبه 1156 مجتمع قضايي بعثت فرستاده شد كه متهم در جلسه رسيدگي به اين پرونده مدعي شد كه با همدستي تعدادي از كارگران قنادي اقدام به سرقت بيش از 4 ميليون تومان پول كرده است. وي مدعي بود كه فقط يك ميليون تومان از اين پول را برداشته و مابقي را بين كارگران تقسيم كرده است.
اما اين ادعاي متهم هيچگاه در دادگاه ثابت نشد.
سرانجام قاضي گيوكي، رئيس شعبه 1156 مجتمع قضايي بعثت حكم اين متهم را اينگونه صادر كرد: با توجه به اقارير متهم و مندرجات پرونده، با توجه به اينكه متهم در سرقت از قنادي هتك حرز كرده و با شكستن در و قفل گاو صندوق سرقت كرده است، عمل وي از مصاديق سرقت بوده و موجب حد است.
لذا دادگاه با استناد به آيه شريفه « السارق و السارقه فاقطعوا ايديهما...» و مواد 197، 198، 199، 200، 201، 677، 667 و 480 قانون مجازات اسلامي متهم را به قطع يد بابت حد سرقت، رد اموال، 6 ماه حبس بابت تخريب، پرداخت ديه و 6 ماه حبس بابت تمرد از مأموران پليس محكوم ميكند.
انتهاي پيام/ر