۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

احمدی نژاد گفت : اصلا ما با گروه (5 + 1) قهریم تا روز قیامت


اصلا کی گفته قطعنامه ها لازم اجراست . من تعجبم  ازچند مشت فریب خورده  اینجاست که این کاغذ پاره ها را که ما به جای دستمال استفاده می کنیم را تهدید تلقی می کنند . اینها ورق پاره ها سند استکبار ستیزی و امریکا ستیزی و امپریالیسیم ستیزی ملت بزرگ ایران است که یک تنه در برابر عوامل زور و استعمار در جهان ایستاده  و سر خم نکرده است . به فضل الهی به کمک امام زمان با بازی دادن غربیان و شرقیان به انچه که می خواهیم دست می یابیم . 
دکترررر احمدی نژاد دستی به هاله نورش کشید و ادامه داد:
راهبرد جدیدی بر دستگاه دیپلماسی از سوی مقام معظم رهبری تابید که باید حال غرب را به صورت مضاعفی بگیریم . درهمین باره ابتدا از فروش خاویار ایران که ثروتمدان غربی مشتریش  هستند جلوگیری می کنیم و از این پس به غرب ملحد خاویار صادر نمی شود تا بفهمند با ملت ایران باید مهربان رفتار کنند .
اصلا ما با گروه 6 (5+1) قهر هستیم تا روز قیامت و منت کشی هم قبول نمی کنیم و واسطه نفرستید حالا می بینید کی ضرر می کنه 
ما تا روز قیامت هیچ حرفی با غرب بخصوص امریکا و گروه 5+1 نداریم که بزنیم .خدا باید دراین زمینه حکمیت کند . ما در دادگاهی حرف می زنیم که خدا قاضی باشه نه درجایی که 6 نفری(5+1) بیفتند به جون جمهوری اسلامی ایران و در خواستهای نا مشروع بکنند و بخواند به زور به جمهوری اسلامی تجاوز کنند . جمهوری اسلامی زیر بار زور نمی رود و برای درخواستهای نامشروعتان تره هم خرد نمی کنه .از عقب و جلو هی فشار میارند ما با این فشارها هیچی مون نمیشه و تحمل فشارهای بیشتری هم داریم و جمهوری اسلامی  از خودش دفاع می کنه و تن به زدالتهای غیر اخلاقی شما نمی دهد(ت)
بحث بعدی تحریم بنزینه که ما خدامونه تحریم کنید ببینید این  ملت چی به روزتون میاره  این حرف من نیست این حرف ملت ایرانه . به من در سفرهای استانی مومنان واقعی  نامه دادن گفتند دکترررر جون ما از خدامونه که بنزین را تحریم کنند الانش بنزین زیاد داریم تو باک جا نمیشه . اینا خیال کردند ...

 درهمین لحظه  به علت کمبود صدای بلندگوی قطع شد  و سخنرانی استانی 1392دکتررر نا تمام ماند .

داستان سارا و ابراهیم ( بخش 5)



ابراهیم با وسیله نقلیه اش از بیابان  برگشت و به سارا گفت :
تقصیر من نبود خدا به من گفت که نباید به حرف زن جماعت گوش می کردی و با هاجر ازدواج می کردی و این معشیت من نبود حال که بچه دار شدی انها را دربیابون ول کن .من نیز چنین کردم و بار دیگر وعده هاش را بیان کرد و گفت باز هم امیدوار باش من مشغول کار هستم الکی که نیست باید روح دمیده بشه اون هم تو  رحم سارای یائسه پیرزن ولی بزودی بچه دار می شوی و با قاطعیت گفت ایزاک ( اسحاق) مسلما برتر از اسماعیل خواهد شد و پیامبر من میشه و سرزمین بزرگی را به اسحاق ( ایزاک) و ذریه اش خواهم داد. خدا باز گفت هاجر و اسمال را فراموش کنیم بیا دست از لجبازی با امر خدا دست  برداریم که همانا خطرناک است و ممکن است مورد غضب خداوند قرار بگیریم . 


سارا پس از مدتی دریافته بود که هاجر جای او را گرفته است و چشم دیدن هاجر را نداشت و از هاجر بدش می امد و از اینکه خواسته بود ابراهیم با هاجر ازدواج کند پشیمان بود و خوشحال بود که ابراهیم چنین خوابی دیده است و ابراهیم را سرزنش نکرد و به وعده ابراهیم و خدایش می خندید که امیدوار بود بچه دار شود .
سارا به خدا اعتقادی نداشت ولی ابراهیم هر چند وقت یکبار خدا را یاد می کرد و می گفت خدا مقدر کرده خدا چنین خواسته .

سارا درباره هاجر گفت :
ابرام حال انها را که دربیابون ول کردی انها چه می کنند


ابراهیم گفت :...

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

گوشی موبایل مجهز به دستگاه نوار قلب



شرکت سنگاپوری Ephone  گوشی جدیدی با نام گوشی EPI Life به بازار عرضه کرده است که مجهز به دستگاه نوار قلب است . این گوشی می تواند  علاوه بر گرفتن نوار قلب  اطلاعات مختلفی درباره وضعیت سلامتی صاحبش مثل فشار خون، گلوکز و کلسترول را اندازه گیری و از طریق  اینترنت وارد پرونده پزشکی شخص  می  کند تا همیشه به روز  باشد.

این گوشی این امکان را می دهد که به  مدت ۳۰ ثانیه  یک نوار قلب از صاحب گوشی  بگیرد و سپس از طریق GPRS، به بیمارستانی که بیمار دران تحت درمان است ارسال کند. نوار ارسالی توسط پزشک معالج یا متخصصان قلب بررسی می شود و اگر مشکلی در بررسی ها مشاهده شود  به صاحب گوشی  اطلاع داده می‌شود و اگر بیماری حاد باشد با هماهنگی آمبولانس  فرستاده می شود و پذیرش بیمار  درسه بیمارستان که نزدیک ترین به محلی که بیمار قرار دارد  انجام می‌شود.

گوشی EPI Lifeاین شرکت فعلا  در سنگاپور، مالزی و هنگ کنگ  با  قیمت ۳۶۰ دلار به فروش می رود . هز ینه شارژ سرویس ویژه ECG ‌این دستگاه در ماه 71 دلار است و حداکثر  دریک ماه 10 نوار قلب گرفته می شود و به مرکز بهداشتی ارسال می شود  و درصورتیکه صاحب گوشی مبلغ 215 دلار  در ماه شارژ کند به صورت نامحدوی می تواند نوار قلب تهیه کند





منبع Today on CNET

تغییرات دانشگاه آزاد از دید چند دانشجوی آزاد اسلامی (طنز)


دانشجوی ذوب شده در ولایت فقیه 

فوق العاده تغییرات خوبی است این تغییرات بخصوص رفتن جاسپی و امدن اصولگریان ارزشی  موجب افزایش کیفیت اموزشی و بالا رفتن نمره بسیجیان می شود وعدالت برقرار می شود و دست استعمار گر و فتنه گر یک جا قطع می شود . پوشش  دانشجویان وضعیت بهتری پیدا می کند و چادر اجباری می شود و دیگر نیازی نیست مدرک قلابی دکترا برای نمایندگان ارزشی و هیئت کابینه اسلامی ساخت و درکل خیلی خوبه

دانشجوی ذوب شده در موسوی 

تغییرات بدی است به خصوص کنار گذاشتن موسوی از هیئت  موسس . با بقیه اش هم بلاخره یه جور کنار میاییم ولی حالا چرا در حق موسوی جفا میکنید

دانشجوی ذوب شده در رفسنجانی

این بزرگترین ظلم درتاریخ به رفسنجانی است . این دانشگاه به منزله فرزند ایشان است که بعد از 28 سال گفته شود رفسنجانی پدر دانشگاه ازاد اسلامی نیست خیلی ناراحت کننده است . چنین ستمی را حتی شاه در زندان علیه این بزرگوار نکردند  .من احتمال می دهم بعد از حذف نام ایشان از دانشگاه ازاد اسلامی سکته کنند .

دانشجوی در شرف ترک تحصیل 
من کاری به این بازیهای سیاسی ندارم . من درتهیه شهریه میلیونی برای یک ترم مشکل  دارم و با ادامه این روند ناچار هستم ترک تحصیل کنم  این دعوا مربوط به من نیست . سگ زرد برادر شغال است . اگر بعد از سی سال گروه دیگری می خواهد بیایید و مشغول مال اندوزی شود برای من اهمیتی ندارد . هیچ تغییری در این دوگروه اصلاح طلب و اصولگرا نمی بینم


ارسال شده توسط داریوش اریایی به پارس دیلی نیوز

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

عمامه سید روح الله خمینی 313 هزار دلار فروخته شد




در حراجی کریستی امروز رکورد جدیدی در زمینه قیمت های عمامه رخ داد و عمامه سید روح الله خمینی ولی فقیه پیشین جمهوری اسلامی   به رقم بی سابقه 313 هزار دلار رسید که در نوع خود بی نظیر است خریدار لبنانی الاصل این عمامه که نخواست نامش فاش شود گفت : این عمامه برای من یاد اور خاطراتی است که با سید روح الله در سفرش در جوانی به لبنان داشت برایم رخ داد و مرا ارشاد کرد و مسلمان شدم .


 گفته می شود خريدارعمامه سید روح الله خمینی مادربزرگ سید حسن نصرالله   بود که حاضر شد بهايی بيش از ۱۰ برابر برآورد اولیّه، برای آن پرداخت کند. شایان ذکر است که مادر بزرگ سیدحسن نصرالله در نوجوانی مدتی صیغه سید روح الله خمینی بوده است و در همین دوره بوده است که پدر سید حسن نصرالله بدنیا امده است  و اخیرا در شعارهای  بسیجیان گفته می شود :
نواده روح الله سید حسن نصرالله


دستکش مايکل جکسون به قيمت ۱۹۰ هزار دلار در يک حراجی در شهر لاس‌وگاس آمريکا به فروش رسيد.

اين دستکش با نگين‌های کريستال تزئين شده، و بخشی از مجموعه‌ی يادمانِ نخستين سالگرد مرگ اين خواننده است.

خريدار دستکش مايکل جکسون خانمی از شهر لوس‌آنجلس بود که حاضر شد بهايی بيش از ۱۰ برابر برآورد اولیّه، برای آن پرداخت کند. 


 این نشان دهنده تفاوت سید روح الله خمینی و مایکل جکسن است که نشان می دهد چه کسی محبوب تر است  ؟

ارشیو دسته  طنز

خیلی تاریکه ولی یقین دارم که زن من هستی


نواب پس از زیارت به سمت محله فقیر نشینی به راه افتاد . از دور منزل سید جواد دوست قدیمی اش را دید با خود اندیشید : خوبه امشب هم این جا پلاس میشم .
به سمت در نزدیک شد و کلون در را کوبید . محمد پسر سید جواد در راباز کرد و نواب درحالی که عبایش را تکان میداد و مرتب می کرد گفت :
حاج اقا تشریف دارند 
که سید محمد گفت :
حاج اقا در نجف هستند 
زن سید جواد که صدا می شنید خود را به جلوی در رساند و از تیکه ای که به جلو درایستاده بود استقبال کرد و او را به منزل دعوت کرد .
سید نواب  متوجه عشوه های زن شد که برقه اش را کنار زده بود و مدام نگاهش می کرد . نواب هم که یدی طولانی دراین زمینه داشت متقابلا به پرو پاچه زن سید جواد می نگریست . نواب حسابی پذیرایی شد و با اصرار زن سید جواد شب را دراتاق سید جواد ماند . نواب که خساست داشت صیغه را هم مفت می خواست و  دیر هنگام بود وجایی هم برای بیتوته نداشت فهمید شب خوبی را خواهد گذراند .
زن سید جواد طاقت نیاورد. عجیب حشری شده بود و ان چه در دل داشت را به نواب عرضه کرد نواب هم با کمال اشتیاق گوش جان سپرد و ان شب را دربستر زن سید جواد گذراند و کامیاب شدند .

برای اینکه معصیت نکرده باشند زن سید جواد می گفت :
  نمی دانم تو شوی من هستی یا نه خیلی تاریک است 
که میرلوحی هم می گفت : 
در تاریکی اگر نفهمیدی شویت  است که با تو همبستر شده یا نه  گناهی مرتکب نشده ای من نیز نمی دانم این زن که زیر من است زنم هست یا نه راست گفتی خیلی تاریکه ولی یقین دارم که زن من هستی 
زن سید جواد گفت :
اری من نیز یقین دارم شویم کنارم است 

در همین لحظه سید علی خامنه ای شکل گرفت 


-------------------


ماجرای واقعی از زنا زادگی  سید علی خامنه ای ولی امر مسلمین جهان 

در سال گذشته روایتی از سوی سید هادی خامنه ای برادر سید علی خامنه ای در روزنامه اش به چاپ رسید که ثابت می کند مادر سید علی زمانیکه حامله شده پدرش در عراق به سر می برده است . ماجرا زنا زادگی خامنه ای بدین شکل بوده است که سید جواد خامنه ای پدر سید علی خامنه ای برای زیارت به عراق رفته بود و زنش در مشهد مانده بود 
با توجه به اینکه پدر سید علی در سال 1317چند ماه در عراق  به سر برده است وامکان نداشته با زنش در مشهد همبستر شده باشد . پس در ان سال کسی به جز شوهرش با او همبستر شده و سیدعلی بدنیا امده است و نکته جالب اینکه سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی در سال درپاییز 1317 در مشهد بسر می برده است  و شب هنگام پس از زیارت امام هشتم برای دیدن دوست عزیزش به منزل سید جواد خامنه ای می رود که پس از ورود به منزل متوجه می شود که سید جواد به عرق رفته است و با هوس بی پایان مادر سید علی خامنه ای مواجه می شود و به جای دیدار دوست شب را در بستر زن سید جواد می گذراند تا اینکه سید علی خامنه ای شکل می گیرد . 
بعد از مدتی سید جواد که از عراق  به منزل بر می گردد و به خیال اینکه خودش پدربچه است نامش را سید علی می گذارد.
حالا دلیل توجه شدید خامنه ای را می توان در این دانست پدر واقعی سید علی  خامنه ای سید نواب صفوی است 
 

داستان سارا و ابراهیم ( بخش 4)


زیر پای اسماعیل خیس شده بود .کی اب پاشیده بود . شاید هم اسماعیل خودش را خیس کرده بود . اسماعیل را بلند کرد که پوشاکش را عوض کند که دریافت ان اب یک چشمه است . خدا دلش به رحم امده بود . خدا او را بخشیده بود . حالا شاید یک خدای دیگه بود . تا فکر کرد خدای دیگری این کار را کرده است و احساس کفر کرده است , خوابش برد چون خیلی خسته بود نا سلامتی هفت هشت بار دره را بالا پایین کرده بود .پس همان جا کنار چشمه خوابش برد . بعد هم در خواب نه خود خدا بلکه فرشته ای به خوابش امد چون خدا فقط با مردها صحبت می کند و گفت :

(خدا یکی است خدا بهش برخورده که گفتی میرم یه خدای دیگه پیدا می کنم برای همین دلش به حالت سوخته و برای اینکه نمیری تو واسماعیل را که از نظر خدا زنا زاده  است را بخشید و شما را زنده نگه می دارد . اینک از خواب برخیز و بدان که اسماعیل در قبیله ای که این اطراف است پرورش خواهد یافت ولی نه اینکه فکر کنی پیامبر خواهد شد نه ولی بلاخره قومی فامیلی بهم میزنه . بگذریم حالا بلند شو و به مردم دهکده داستان ابراهیم واسماعیل و به خصوص چشمه را بگو .)

در این هنگام فرشته غیب شد و هاجر از خواب بیدار شد و به سمت قبیله حرکت کرد و همینطور که می رفت اب چشمه بدنبالش می امد . نزدیک قبیله  که رسیدند مردم به پیشواز امدند و اب چشمه و پسر را به فال نیک گرفتند و از ان مادر و پسر به احترام یاد کردند و همانطور اسماعیل را به عنوان قدیس پذیرفتند و انها را مسکن دادند و از اب چشمه بهره بردند و در دراز مدت انجا اباد شد و همینطور بانی ان عزیزتر 


۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

کتاب داستانهای شگفت

داستانهای شگفت از سید عبدالحسین دستغیب شیرازی 

این کتاب در سال 1345  توسط دستغیب  به چاپ رسیده است و شامل داستانهای از قول مومنان است که به صورت شگفت اوری  برایشان این داستانها رخ داده است و ان را تعریف کرده ا ند   و سید عبدالحسین انها را گرداوری کرده است و شامل 153 داستان است
بیشتر این داستانها درباره معجزات  از جانب الله و امامان شیعه است 
در مقدمه چاپ پنجم به مناسبت پانزدهمین سالگرد انتشار کتاب نوشته است :انقلاب اسلامی شگفت انگیزترین داستان ؟!
و دراندرز نامه کتاب امده است 
در این دوره بیشتر نشریات و مطبوعات برای جلب توجه خوانندگان به نقل  داستانهای مهیج و رمانهای سراسر دورغ می پردازند و یا داستانهای ساختگی مجلات خارجی را ترجمه می کنند ....و هدف از تالیف کتاب را اندرز و ایمان به غیب معرفی می شود


این کتاب  در دسته سرگرمی جا می گیرد و برخی از داستانهای این کتاب برای خندیدن نوشته شده اند  و از داستانهای   شیخ بهایی بامزه تر هستند 


چند داستان از کتاب که شاهکاری برای خنده هستند  
 البته چند داستان در این مجموعه حذف شده است
دانلود کتاب داستانهای شگفت


داستان 23
نجات از دزد در سفر

و نیز جناب اقای ایمانیه سلمه الله تعالی فرمودند در همان سفر هنگام وداع از مرحوم بید ابادی فرمودند در این سفر قطاع الطریق قافله شما را مورد حمله و دستبرد قرار میدهد ولی به شما ضرری نمی رسد و مبلغ 14 تومان بعدد مبارک معصومین علیهم السلام برای مخارج راه بما دادند چون نزدیک سیوند رسیدیم دزدها به قافله حمله کردند قاطری که بران اثاثیه ما بود سرعت کرد و از قافله خارج شد و روبه سیوند دوید مرکبی هم که مادر کجاوه بر ان سوار بودیم عقب او حرکت کرد تا اینکه خود و اثاثیه به سلامت وارد سیوند شدیم و تمام قافله مورد حمله و چپاول واقع شد .

-----------
دید و نگرش مسلمان این است که فقط نجات جان و مال خود مهم است مردک اگر مطلع بودی قافله مورد حمله قرار می گیرد به دیگر مسلمانان هم اعلام می کردی تا انها هم 14 تومن می اوردند و نجات پیدا می کردند این را هم جز معجزات می داند


داستان شماره  17
گزارش ارمنی و کرامت اخوندها
جناب آقاى حاج آقا معين شيرازى ساكن تهران نقل فرمودند كه روزى به اتفاق يكى از بنى اعمام در خيابان تهران ايستاده منتظر تاكسى بوديم تا سوار شويم و به محل موعودى كه فاصله زيادى داشت برويم .
قريب نيم ساعت ايستاديم هرچه تاكسى مى آمد يا پر از مسافر بود يا نگه نمى داشت و خسته شديم ، ناگاه يك تاكسى آمد و خودش توقف كرد و به ما گفت : آقايان بفرماييد سوار شويد و هرجا مى خواهيد بفرماييد تا شما را برسانم ، ما سوار شديم و مقصدمان را گفتيم ، در اثناى راه من به ابن عمم گفتم شكر خداى را كه در تهران يك راننده مسلمانى پيدا شد كه به حال ما رقت كرد و ما را سوار نمود!
راننده شنيد و گفت : آقايان ! تصادفا من مسلمان نيستم و ارمنى هستم ، گفتيم پس چطور ملاحظه ما را نمودى ؟ گفت اگر چه مسلمان نيستم اما به كسانى كه عالم مسلمانها هستند و لباس اهل علم در بر دارند عقيده مندم و احترامشان را لازم مى دانم به واسطه امرى كه ديدم .
پرسيدم چه ديدى ؟ گفت : سالى كه مرحوم آقاى حاج ميرزا صادق مجتهد تبريزى را به عنوان تبعيد از تبريز به كردستان (سنندج ) حركت دادند من راننده اتومبيل ايشان بودم ، در اثناى راه نزديك به درخت و چشمه آبى شديم ، آقاى تبريزى فرمودند اينجا نگه دار تا نماز ظهر و عصر را بخوانم ، سرهنگى كه ماءمور ايشان بود به من گفت اعتنا نكن و برو! من هم اعتنايى نكرده رفتم تا محاذى آب رسيديم ، ناگهان ماشين خاموش شد هرچه كردم روشن نگرديد، پياده شدم تا سبب خرابى آن را بدانم ، هيچ نفهميدم . مرحوم آقا فرمود حالا كه ماشين متوقف است بگذاريد نماز بخوانم ، سرهنگ ساكت شد. آقا مشغول نماز گرديد من هم سرگرم باز كردن آلات ماشين شدم بالاخره هنگامى كه آقا از نماز فارغ شد و حركت كرد، فورا ماشين روشن گرديد. از آن روزمن دانستم كه اهل اين لباس ، نزد خداى عالم ، محترم وآبرومندند.

---------
ارمنی دورغ میگه عین سگ

داستان 77
بدگمانی به عزاداری حسین

آقاى سيد محمود عطاران نقل كرد كه سالى در ايام عاشورا جزء دسته سينه زنان محله سردزك بودم ، جوانى زيبا در اثناى زنجير زدن ، به زنها نگاه مى كرد، من طاقت نياورده غيرت كردم و او را سيلى زدم و از صف خارج كردم .
چند دقيقه بعد دستم درد گرفت و متدرجا شدت كرد تا اينكه به ناچار به دكتر مراجعه كردم ، گفت اثر درد و جهت آن را نمى فهمم ولى روغنى است كه دردش را ساكن مى كند.
روغن را به كار بردم نفعى نبخشيد بلكه هر لحظه درد شديدتر و ورم وآماس دست بيشتر مى شد. به خانه آمدم و فرياد مى كردم ، شب خواب نرفتم ، آخر شب لحظه اى خوابم برد حضرت شاهچراغ عليه السّلام را ديدم فرمود بايد آن جوان را راضى كنى .
چون به خود آمدم دانستم سبب درد چيست ، رفتم جوان را پيدا كردم و معذرت خواستم و بالا خره راضيش كردم ، در همان لحظه درد ساكت و ورمها تمام شد و معلوم شد كه خطا كرده ام و سوء ظن بوده است و به عزادار حضرت سيدالشهداء عليه السّلام توهين كرده بودم .

داستان 147
بی عینک می خواند
جناب آقاى حاج محمد حسن ايمانى - كه داستانهاى متعددى اوايل كتاب از ايشان نقل شد - در ماه رجب 94 مشهدمقدس رضوى عليه السّلام مشرف بودند، پس از مراجعت نقل نمودند جمعيت زوار به طورى بود كه تشرف به حرم مطهر سخت و دشوار بود، روزى با زحمت و مشقت وارد حرم مطهر شدم ، كتاب مفاتيح را باز كردم ، دست در جيب نمودم تا عينك را بيرون بياورم چون چند سال است بدون عينك نمى توانم خط بخوانم ، ديدم عينك را فراموش كرده ام همراه بياورم ، سخت ناراحت و شكسته خاطر شدم كه به چه زحمتى به حرم مشرف شدم و نمى توانم زيارت بخوانم .
در همان حال چشمم به خطوط مفاتيح افتاد، ديدم آنها را مى بينم و مى توانم بخوانم ، خوشحال شدم و زيارت را با كمال آسانى خواندم و خداى را سپاس كردم .
پس از فراغت و خارج شدن از حرم مفاتيح را باز كردم ديدم نمى توانم بخوانم و بمانند پيش بدون عينك خط را نمى شناسم و تا كنون چنين هستم . دانستم كه لطفى و عنايتى از طرف آن بزرگوار بوده است .

داستان 137
جسد سالم پس از 1300 سال سالم می ماند 

در روزنامه كيهان پنجشنبه 3 مرداد 1353 - شماره 9319 قضيه عجيبى ذكر شده كه عين مطالب آن اينجا درج مى گردد: در حفارى كه چند سارق ناشناس در يزد كردند، جسد سالمى از 1300 سال قبل به دست آمد.جسد متعلق به ((بى بى حيات )) يكى از زنان نامدار صدراسلام است .
يزد - خبرنگار كيهان - چند سارق ناشناس ، براى سرقت اشياى عتيقه شبانه قبر ((بى بى حيات )) يكى از زنان نامدار صدراسلام را در روستاى فهرج يزد، شكافتند و با جسد سالم وى روبرو شدند.
به دنبال نبش قبر بى بى حيات ، روستائيان فهرج ، جريان دستبرد به زيارتگاه شهداى فهرج را به اداره فرهنگ و هنر يزد اطلاع دادند و كارشناس اداره فرهنگ و هنر يزد نيز، ضمن ديدارى از قبر و جسد كشف شده ، سالم بودن و تعلق جسد را به ((بى بى حيات )) تاءييد كردند.
جسد كشف شده كه حدود 1300 سال پيش در زيارتگاه شهدا دفن شده ، هنوز متلاشى نشده و صورت و ابروها كاملاً برجسته مانده است .
خبرنگار كيهان در يزد - كه خود از نزديك ، جسد كشف شده را ديده است مى نويسد: حتى موهاى سر جسد، كاملاً سياه و بلند است .
آقاى مشروطه ، كارشناس ويژه اداره فرهنگ و هنر يزد، ضمن تاءييد اين خبر، گفت : قبر و جسد متعلق به ((بى بى حيات ))، يكى از زنان برجسته لشكريان اسلام است كه در محل شهدا به جنگ با لشكريان يهود و زرتشتى پرداخته اند. در حال حاضر،جريان امر، به وسيله مقامات مربوطه تحت رسيدگى است .
آقاى دربانى ، رئيس اداره فرهنگ و هنر استان يزد نيز، ضمن تاءييد اين موضوع گفت : قبر و جسد كشف شده ، متعلق به لشكريان اسلام و شهداست و ما، هم اكنون سرگرم بررسى و تحقيق پيرامون اين ماجرا هستيم .
روستاى فهرج ، در سى كيلومترى يزد قرار گرفته و داراى چند اثر تاريخى و باستانى است . از جمله اين آثار، ((زيارتگاه شهدا و بى بى حيات )) است كه به صدراسلام تعلق دارد و زيارتگاه روستاييان است . تاريخ ايجاد اين آثار، در كتاب تاريخ يزد ((مفيدى )) نيز به صدراسلام نسبت داده مى شود.
روستائيان فهرج مى گويند: سارقان بخاطر دستبرد به آثار عتيقه اى كه معمولاً همراه افراد نامدار و سرداران ، در قبر گذاشته مى شده است ،آرامگاه ((بى بى حيات )) را شكافته اند و معلوم نيست چيزى هم به دست آورده اند يا نه ؟
و در كيهان شنبه 5 مرداد 1353، شماره 9320 در دنباله شماره قبل چنين نوشته است :
علل سالم ماندن جسد 1300 سال قبل بررسى مى شود
يزد - خبرنگار كيهان - تحقيق پيرامون ماجراى نبش قبر ((بى بى حيات )) در روستاى فهرج يزد، ادامه دارد و از طرف ژاندارمرى يزد، خادم اين زيارتگاه مورد بازجويى قرار گرفت .
قبر ((بى بى حيات )) كه در روستاى فهرج يزد قرار دارد چند روز پيش به وسيله چند سارق ناشناس حفر شد و جسد ((بى بى حيات )) كه از 1300 سال پيش تا كنون سالم مانده است ، از زير خاك بيرون آمد. بنابه تاءييد مقامات مسئول يزد، جسد بى بى حيات - يكى از زنان نامدار صدراسلام - متلاشى نشده و اسكلت ، ابروها و موهاى سر جسد، كاملاً سالم مانده است .
امروز در يزد اعلام شد كه مقامات اداره فرهنگ و هنر، اداره اوقاف و ژاندارمرى يزد، سرگرم مطالعه چگونگى نبش قبر ((بى بى حيات )) و علل سالم ماندن جسد هستند. از طرف ژاندارمرى يزيد نيز، كتبا درخواست رسيدگى شد و در محل ، خادم زيارتگاه شهدا مورد بازجويى قرار گرفته است .
مشروطه ، كارشناس اداره فرهنگ و هنر يزد، ضمن تاءييد سالم بودن جسد و تعلق آن به ((بى بى حيات )) گفت : كسانى كه شبانه قبر ((بى بى حيات )) را براى يافتن اشياء عتيقه ، حفارى كردند، ابتدا دو نقطه زيارتگاه شهدا را خاك بردارى كرده اند و چون چيزى نيافته اند، به نبش قبر ((بى بى حيات )) دست زده اند. با اين حال ، هنوز روشن نيست اشياء عتيقه اى از داخل قبر به سرقت رفته است يا نه .
وى افزود: بزودى براى پوشاندن قبر ((بى بى حيات )) كه زيارتگاه روستائيان فهرج است ، اقدام خواهد شد.--------------
ترسیده بودن بگند یکی را کشتند  واینجا چال کردند داستان سرایی کردند درباره سالم ماندن جسد


داستان 140 فرنگی روضه خوانی میکند
جناب شيخ محمد حسن مولوى قندهارى كه داستانهايى از ايشان ذكر شد نقل مى فرمايد كه : پنجاه سال قبل 14 محرم منزل آقاى ضابط آستانه مقدس رضوى عليه السّلام در عيدگاه مشهد، مرحوم مغفور شيخ محمد باقر واعظ حكايت نمود كه در ماه محرمى از جانب تاجرهاى ايرانى مقيم پاريس براى خواندن روضه و اقامه عزادارى دعوت شدم و رفتم .
شب اول محرم يك نفر جواهرفروش فرانسوى با زوجه و پسر خود در مركز ايرانى ها كه من آنجا بودم آمد و از آنها تمنّا كرد كه من نذرى دارم ! شيخ روضه خوان خود را به اين آدرس ،ده شب بياوريد كه براى من روضه بخواند.
حاضرين از من اجازه گرفتند قبول نمودم چون از روضه ايرانيها فارغ بودم حاضرين مرا برداشته با فرانسوى به خانه اش بردند، يك مجلس ‍ روضه خواندم هموطنان استفاده نموده و گريه كردند. فرانسوى و فاميلش مغموم و مهموم گوش مى دادند، فارسى نمى فهميدند و تقاضاى ترجمه را نمى نمودند تا شب تاسوعا به همين منوال بود.
شب عاشورا به واسطه اعمال مستحبه و خواندن دعاهاى وارده و زيارت ناحيه مقدسه ، منزل فرانسوى نرفتيم فردا آمد وملول بود عذر آورديم كه ما در شب عاشورا اعمال ويژه مذهبى داشتيم قانع شد و تقاضا كرد پس براى شب يازدهم به جاى شب گذشته بياييد تا ده شب نذر من كامل شود.
روضه كه تمام شد يكصد ليره طلا برايم آورد، گفتم قبول نمى كنم تا سبب نذر خود را نگوييد. گفت : محرم سال گذشته در بمبئى صندوقچه جواهراتم را كه تمام سرمايه ام بود دزد برد، از غصه به حد مرگ رسيدم ، بيم سكته داشتم ، در زير غرفه من جاده وسيع بود و مسلمانان ذوالجناح بيرون كرده سر و پاى برهنه سينه و زنجير زده عبور مى كردند،من هم از پله فرود آمده بين عزاداران مشغول عزادارى شدم ، با صاحب عزا نذر كردم كه اگر به كرامت خود جواهرات سرقت شده ام را به من برساند سال آينده هرجا باشم صد ليره طلا نذر روضه خوانى را مى پردازم .
چند قدمى پيمودم شخصى پهلويم آمد با نفس تنگ و رنگ پريده ، صندوقچه را به دستم داد و گريخت حالم خوش شد، مقدارى راه رفتن را ادامه دادم و به خانه ام وارد شدم ، صندوقچه را باز كردم و شمردم يك دانه راهم دزد تصرف نكرده بود بابى انت وامى يا اباعبداللّه !


داستان  مشهدى احمد آشپز
و نيز مرقوم فرموده اند كه شوهر همشيره ايشان دكتر هدايت اللّه كه مطبش در محله بيدآباد بود نقل كرد از مشهدى احمد آشپز كه دكانش ‍ در محله بيدآباد بود كه يك روز در حال جنابت بودم و نتوانستم غسل نمايم ، فورى غذاى بريانى برداشتم بروم خدمت جناب حاجى محمد جواد كه منزلشان در بيدآباد و نزديك دكان او بوده
ايشان پس از جواب سلام او فرموده بودند چرا غسل نكرده آمده اى درب دكانت ، ديگر اين طور عمل نكن و غذايى كه آورده اى ببر.
مشهدى احمد پيش خودش فكر كرده كه ايشان حدس زده اند و مطابق واقع شده ، مى گويد يك روز مخصوصا غسل نكرده در حال جنابت آمدم درب دكان و غذاى بريانى حضور آقاى حاجى بردم ، ايشان مرا صدا كردند و در گوشم فرمودند نگفتم غسل نكرده درب دكان ميا! چرا اين طور كردى ؟ برو و غذا را هم ببر من نمى توانم اين غذا را بخورم .

حزب حاکم کره شمالی مصباح یزدی را کاندید رهبری این کشور معرفی کرد

حزب حاکم کمونیست در کره شمالی با برگزاری اجلاسی مهم رهبر آینده این کشور را تعیین کرد. امام مصباح یزدی  بعنوان جانشین  کیم ایل جونگ نام برده شد  و کاندید دیگرکیم جونگ اون پسر ۲۷ ساله رهبر کره شمالی بود   که کارشناسان شانس چندانی برایش در نظر نگرفته بودند و با یک رای در مقابل 700 رای کمونیستی کنار گذاشته شد وامام مصباح یزدی به عنوان جانشین رهبری انتخاب شد  


رییس سرویس اطلاعاتی کره شرقی  در اوایل هفته جاری اعلام کرد که مصباح یزدی   اخیرا نقشی فعال در سیاست گزاری های این کشور بازی می کند و در مراسم و بازدیدهای رسمی امام معرفی شده است و با توجه به اینکه مردم کره شمالی علاقه زیادی به تمساح دارند و تمساح جز حیوانات مقدس و ملی در کره شمالی به شمار می اید و محبوبیت خاصی بین احاد تمساح دوست کره شمالی دارد . و باتوجه به گسترش روز افزون اندیشه ولایت فقیه در کره شمالی  پیش بینی می شود پس از مرگ کیم ایل جون کره شمالی هم سیستم مترقی ولایت فقیه را جایگزین سیستم کمونیستی کنند.
او همچنین می گوید در هفته های اخیر اشعار و ترانه هایی در ستایش از مصباح یزدی سروده شده که به گمانه زنی ها در مورد انتخاب او برای جانشینی کیم ایل جون  قوت بخشیدهبود که در نهایت رسما جانشین رهبری شد
وی ادامه داد : تمثال امام مصباح یزدی  پس از رسیدن به مقام امامت در سطح وسیعی در کره شمالی توزیع شده است و در عرض یک ساعت نایاب شده است وبا توجه به محدودیتهای چاپ در کره شمالی تمثال امام مصباح یزدی به قیمت بی سابقه ای رسیده است و تمثال مصباح یزدی با یک راس گوسفند معاوضه می شود 
در حال حاضر اقتصاد کره شمالی دچار بحرانی عمیق است و ناظران سیاسی می گویند با وجود تحریم های غرب و اصرار این کشور در پیشبرد برنامه هسته ای اش تنها امام مصباح یزدی می تواند با سیستم ولایت فقیهی مشکلات کره شمالی را حل کند و جهان را سرکار بگذارد در همین حال خامنه ای ولی فقیه جمهوری اسلامی ایران این جانشینی را تبریک گفتند و برای ایشان علو درجات را مسئلت کردند .
ایات اعظام از قبیل مکارم شیرازی و جنتی  نوری همدانی هم با ارسال تبریک جداگانه و مشترک این انتخاب شایسته  تبریک گفتند .
در همین حال دکتررر محمود احمدی نژاد نیز که نمی توانست اشک های خود را پنهان کند درمجلس حزب حاکم کره شمالی  گفت : 
جهان بداندت که امام مصباح  امام همه دنیاست و ما برای همه دنیا برنامه داریم و بزودی مشترکا با کمک برادران کره شمالی بمب اتمی را به نیت امام مصباح  در امریکا منفجر خواهیم کرد ( که نمایندگان حزب گفتند: چینگ چانگ نیاگ ایمام مصباح  که معنی میداد  جاوید باد امامت مصباح )

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

اسلام با کسی شوخی ندارد حتی اگر 700 نفر باشند

محمد به فاتحان قمه بدست در کنار چاه لنا گفت :
این یهودیان خشم الله را دراورده اند و هیچ جوره به صراط المستقیم نایل نمی شوند و مغضوب الله هستند . همین الان الله به من گفت :
گردن مردان را از تیغ بگذران و زن و اموالشان مال سپاه فی سبیل الله است.
گودال عمیقی کنده شد و دسته دسته مردان بنی قریظه را اوردند و...
محمد گفت : من حال و حوصله ندارم ببینم کسی می تونه این 700 نفر یهود حربی را گردن بزنه .
در سپاه قمه باز الله همهمه شد . 
دراین میان ابوبکر گفت :
محال است این از یک تن برنیاید . 
عمر گفت :
من و ابوبکر و عثمان می توانیم گردن این حربیان را بزنیم
محمد گفت : حقا که شما لایق جانشینی من را ندارید . علی جان انجام این امر از شما برآید . حال بنگرید این فرزند خلف من چه می کند . علی جان شروع کن .
علی قمه اش را به نشانه ادب تکان داد و عرض ادبی به ساحت رسول اکرم کرد و با  آرامش مثال زدنی و با مهربانی گردن یهودیان معاند را از تیغ گذراند تا نشان دهد اسلام با کسی شوخی ندارد حتی اگر 700 نفر باشند .
علی با این حرکت نشان داد جانشین شایسته ولایق و برحق محمد فرستاده الله جبار است .


-----------------------

پس از محاصره بنی قریظه توسط اعراب مسلمان  بنی قریظه تسلیم مسلمانان شدند به شرط انکه مانند بنی نضیر تسلیم شوند  واموال و اسلحه یهودیان از ان مسلمانان باشد و خونهای یهودیان محفوظ بماند . ولی محمد پس از تسلیم یهیودیان اسیران را به بند کشید و زنها را در محلی جمع کرد و اموال جمع اوری شد .وسعد چنین نظر داد:
من در مورد اینان چنین حکم میکنم که مردان به تیغ کشته شوند و زنها و بچه ها و اموال انها تقسیم شود . 
که محمد پس از تامل و  امدن وحی گفت :
همان حکمی که دادی خدا بر فراز هفت اسمان حکم فرموده اند 
علی قمه کش به صرافت افتاد که می تواند یک تنه گردن 700 یهودی را بزند و دسته دسته می اوردند ولی گردن می زد .
در میان دختران بنی قریظه دختری بنام ریحانه بنت عمرو که پیامبر در جنگ عبایش را بروی این دختر زیبا انداخته بود سهم پیامبر شد و تا لحظه مرگ پیامبر در خانه اش و در ملک او بود .
محمد دستور داد اسیران زن و بچه به نجد فرستاده شوند و دربازار فروخته شوند و به جایشان اسلحه و اسب برای جنگ و راهزنی خریداری شود .

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

کتاب بسوی تمدن بزرگ

کتاب بسوی تمدن بزرگ

نویسنده محمدرضا شاه پهلوی 

این سومین کتاب پس  از ماموریت برای وطنم و انقلاب سفید محمدرضا شاه است که در سال 2536 شاهنشاهی منتشر شده است
در قطع وزیری و جیبی توسط   مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی  با همکاری کتابخانه پهلوی در چاپخانه ماز گرافیک چاپ رسیده است


موضوع کتاب درباره ایران اینده است و در سه بخش تقسیم  شده است 

1- نگاهی به جهان امروز
2-ایران در عصر انقلاب 
3- در راه تمدن


در سر اغاز کتاب انگیزه از تالیف کتاب را چنین بر می شمارد :
انچه مرا بدین کار وامیدارد توجه این واقعیات است که هر فرد ایرانی برای ایفای رسالتی که در برابر کشور خود و درعین حال در برابر جامعه بشری به عهده دارد  میباید اشنایی همه جانبه با اصول و ضوابطی که جامعه امروز و فردای ایران و جهان بر پایه انها پی ریزی شده است داشته باشد .
ایرانی بودن یهنی پذیرش ازادانه رسالتی که تاریخ کهن این ملت و ارزشهای جاودانی مدنی و اخلاقی بر عهده فرد فرد مردم ایران نهاده است 

 فصل نگاهی به جهان امروز


در این فصل به موضوعات 
مسایل اساسی دنیای امروز 
بحران تمدن 
راه اینده  تقسیم میشود

وبه بررسی مقایسه دهه 1970 با پیش بینی های سال 2000 به بررسی چالشها و فرصتهای جهان دراینده پرداخته می شود و در اخر به بحران تمدن اشاره می شود
بیشتر مطالب این فصل با ارائه امارهای مختلف در زمینه های اقتصادی و پیش بینیهای صورت گرفته از سوی سازمان ملل برای سال 2000 نوشته شده است و جنبه های مثبت ومنفی توصیف شده است 
ارزوی محمدرضا شاه برای سال دوهزار :
دنیای ما دنیای مشارکت باشد و نه دنیایی درگیر اصطکاک باشد .اگر به تنش زدایی و همزیستی معتقد باشیم باید بپذیریم که جز یک جهان نمیتواند وجود داشته باشد . فوری ترین و مهمترین وظیفه چنین ئنیایی شتاب بخشیدن به عمران و سازندگی در سطح جهانی است ...جهان سال 2000 باید یک دنیای واحد باشد که زادگان بشر دران در چهارچوب یک مشارکت بین الملی با اطمینان و تفاهم در کنار هم زندگی کنند .


 فصل ایران در عصر انقلاب 

کشور ما بزرگترین ازمایش تاریخ خویش را در راه دستیابی به ((تمدن بزرگ )) اغاز کرده است 
در این فصل دوره قاجاریه و کودتای اسفند ماه 1299 رضا شاه  ونقش بنیانگذار ایران نوین و انقلاب سفید شاه وملت بررسی می شود تیتر برخی مطالب این فصل عبارتند از : 


ایران امروز 
اصلاحات ارضی 
منابع طبیعی 
امور کار وکارگری 
تعمیم دمکراسی 
اموزش 
بهداشت 
ابادانی ومسکن 
امورقضایی
انقلاب اداری 
بیمه همگانی 
حزب رستاخیز ملت ایران 
نفت
سیاست مستقل ملی

بیشتر مطالب این فصل با ارتباط با گذشته راه تعاملی برای اینده باز می کند و شامل  راهکارهای برای پیشرفت و رسیدن به تمدن بزرگ  است


 فصل درراه تمدن بزرگ 

در ابتدای این فصل امده است 
رسانیدن ملت ایران به دوران تمدن بزرگ بالاترین ارزوی من و رهبری کشورم در این راه اساسی ترین وظیفه ای است که بعنوان مسئول سرنوشت کشور برای خویش قایل هستم 
تمدن بزرگ یعنی چه ؟
یعنی تمدنی کهدران بهترین عناصر دانش و بینش بشری در راه تامین عالیترین سطح زندگی مادی و معنوی برای همه افراد جامعه بکار گرفته شده باشد . تمئنی که دران دستاوردهای بدیع علم و صنعت و تکنولوژی با ارزشهای عالی معنوی و با موازین پیشرفته عدالت اجتماعی در امیخته باشد ...
درراه نیل به این تمدن بزرگ وماباید براساس جهان بینی همیشگی ایرانی بهترین اجزا مدنیت و فرهنگ ملی خویش را با بهترین اجزا تمدن و فرهنگ جهانی در امیزیم 
تمدن ایرانی - که تمدن بزرگ ایران فردا کاملترین درخشش ان خواهد بود - جلوه کاملی از تمدن شکوهمند اریایی است که از هنگام پیدایش خود در صحنه تاریخ جهان تا به امروز پیوسته تمدنی زاینده و سرشار از زندگی و افرینندگی بوده است ...
تمدن اریایی تمدنی است که برپایه زندگی و افرینندگی بنیاد نهاد شده است . دراین تمدنروشنایی مظهر والای افرینش است . زیرا همه زیباییهای و نیروهای زاینده از ان سرچشمه می گیرد...
زیربنای تمدن بزرگ طبعا اصول انقلاب ایران خواهد بود ..
که خطوط کلی هریک موضاعات زیر شرح می دهد 

نظام سیاسی 
نظام اقتصادی 
نطام اجتماعی 
نظام اموزشی و فرهنگی


محمدرضا با اشاره معتقدات مذهبی جملاتی درپایان این فصل می اورد که برخلاف  مطالب عملی وناسیونالیستی  پیشین به اسلام میرسد :
ملت ما ازاین سعادت بزرگ بهره مند است که لوای مترقی ترین و عالیترین اصول مذهبی یعنی اصول ایین مقدس اسلام قرار دارد . این ایینی است که موازین و تعالیم عالیه ان کاملترین پیشرفتهای مادی و معنوی بشری را در بر می گیرد... 
ودر اخر به افراطیون و مرتجعان اسلامی اشاره می کند که راه تمدن بزرگ با انها جداست 

 در اخر کتاب ((پیام من به ملت ایران)) امده است
 
... انگیزه من چیزی جز کوشش در راه تامین حداکثر شکوه وسرفرازی کشورم و حداکثر نیک بختی و رفاه ملتم نیست و نمی تواند باشد سی هفت سال است که با همه توانایی خود دراین راه کوشیده ام و مسلما تا روزی که مشیت خداوندی ادامه این رسالت را به من محول فرموده باشد در همین راه خواهم کوشید ..و هیچ عاملی مگر نابودی کلی تمدن جهانی ملت ایران را از پیمودن ان باز نخواهد داشت .... 
جمله پایانی کتاب 
در این راه پرشکوه سرنوشت من تا اخرین روز ابقای رسالت خود پیشاپیش شما خواهم بود و بیگمان خداوند بزرگ همه مارا راهنمایی و پشتیبانی خواهد فرمود



در معرفی کتاب  بعدی  کتاب ولایت فقیه سید روح الله خمینی مورد بررسی قرار می گیرد که چند سال پیش از این کتاب در عراق نوشته شده است و مانند این کتاب پیش بینی اینده است  و سپس مشخص می شود مردم چرا از تمدن بزرگ فرار کردند وبه سمت دامان ولی فقیه رفتند .

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

سازمان تربیت بدنی از فیفا خواست فینال جام جهانی را در 18 تیر برگزار کند



سازمان تربیت بدنی با ارسال نامه ای از فیفا و افریقای جنوبی از برگزاری جام جهانی دراین برهه حساس  تشکر کرد و در خواست کرد فینال جام جهانی در 18 تیر برگزار شود
سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی همچنین در ادامه از برگزاری عالی جام جهانی تقدیر کرد و تنها نکته منفی این جام جهانی را کوتاه بودن زمان برگزاری دانست که باعث می شود فشار زیادی به ورزشکاران وارد شود و در ادامه است :

اگر جام جهانی طولانی تر برگزار شود فشار کمتری به بازیکنان وارد می شود و اگر جام جهانی از 22 خرداد تا روز عاشورا برگزار شود بسیار عالی می شود .
و نکته بعدی هم هم فاصله  بین دوره های جام جهانی است که باید به جای اینکه هر 4 سال یک بار برگزار شود به صورت سالیانه برگزار شود و بازیهای مهم در 2 خرداد - 22 خرداد  -25 خرداد - 30 خرداد - 18 تیر - روز قدس - روز دانش اموز - روز دانشجو و فینال هم روز عاشورا برگزار شود 
روز 22بهمن نمی خواد بازی برگزار شود 22بهمن بلدیم چیکار کنیم و چند صد هزار ساندیس خور را در خیابان و میدان ازادی میذاریم .
نکته بعدی حضور تیمهای بزرگ و بازیکنان معروف است که علاوه بر حواشی باعث درگیر شدن شهروندان به مسئله بسیار مهم وحیاتی فوتبال می شود .
هنوز فرصت است و درخواست رسمی ما از میزبان جام جهانی و فیفای عزیز این است که بازی فینال به جای 20 تیر 1389 در روز 18 تیر برگزار شود و رده بندی هم 17 تیر برگزار شود 

دکترررر ا.ن هم در هم زمینه با سب پلاتر   رییس فیفا گفتگوی تلفنی داشتند تا موافت فیفا را برای برگزاری فینال در 18 تیر جلب کنند 
البته اعلام شده است علت پافشاری جمهوری اسلامی برای برگزاری فینال در 18 تیر ربطی به تجمع در خیابان انقلاب از سوی مردم ندارد و برای اینکه 18 تیر 1267 سال پیش امامزاده فوتبالیست بدنیا امده اند و به افتخار این ولادت میمون 18 تیر مناسب تر است

به نظر شما در صورت موافقت و یا عدم موافقت فیفا روز 18 تیر 1389 چی میشه ؟


داستان سارا و ابراهیم (بخش 3)


ابرام در بیابان به هاجر گفت :
خدا به من گفته که تو را اینجاها ول کنم و هیچی بهتون ندم حتی آب خوردن هم گفت بهت ندم .اولش که گفت تو و بچه را بکشم که من در خواب کلی گریه کردم تا اینکه گفت : باشه اونا را ببر تو بیابون ول کن . والا من هم دیگه نمی تونم براتون کاری بکنم .

هاجر گفت :
ولی ابرام چرا این کار را با من کردی منو بدبخت کردی تو نزدیک صد سالته من نه اینکه فکر کنی به خاطر پول وثروت با تو ازدواج کردم نه به خاطر خودت بوده که که ازدواج کردم . ولی این رسمش نیست ما را اینجا ول کنی .حالا ما تو این بیابون چیکار کنیم چی بخوریم . خدا عجب گذاشت تو سفرمون . من که ادم خوبی بودم . مگه من چه گناهی مرتکب شدم .والا خوبه این ابرام که امده منو حامله کرده و این بچه را پس انداخته من باید تاوان بدم .

ابرام گفت :
من نمی تونم خواست خدا را نادیده بگیرم . حالا هم باید برم 
ابرام هنگام رفتن بوسه ای از اسماعیل گرفت و با وسیله نقلیه اش راه افتاد و به سمت خانه اش نزد دخترخاله اش سارا رهسپار شد . هاجر همینطور هاج واج نگاه می کرد .بعدهم نگاهی به اسمان انداخت و گفت :
باشه اگر اینجوریه من هم دنبال خدای خودم میرم 

همینطور که روی زمین نشسته بود . به نظرش امد که ان سوی دره اب است .اسماعیل یک روزه بدجوری تشنه شده بود . هاجر ان سوی دره رفت . دید نخیر اب نیست .سپس برگشت طرف اسماعیل ولی باز به نظرش امد ان سوی دره اب است گامهایش را بلندتر برداشت ولی ابی درکار نبود برگشت سمت اسماعیل که بین دره بود . باز دوباره به نظرش امد که انسوی دره اب است . همینطور ادامه پیدا کرد تا اینکه  هفت هشت بار رفت و امد کرد و دفعه  هفتم هشتم بود که دید زیر پای اسماعیل کوچلو اب است ....

ادامه دارد

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

خامنه ای از کناره گیری رفسنجانی استقبال کرد





خامنه ای از نامه ای که در رسانه ها از سوی رفسنجانی درباره کناره گیری منتشر شده است ابراز خرسندی کرد و نامه ای در همین زمینه منتشر کرده است



بسم رب الا اخراجین

باخبر شدم دوست 53 ساله ام به علت کهولت سن و فعالیت زیاد و مشغله کاری خیلی زیاد نسبت به بازنشستگی ابراز تمایل کرده است . با توجه به بحرانی بودن شرایط وضعیت ایشان از این تصمیم خوب و به جا استقبال می کنم و از درگاه خداوند مننان برای این مجاهد نستوه درجات علو ورحمت را مسئلت می کنم و برای اینکه سه دهه استوانه نظام بودند و با مشقت این استوانه را حمل کردند تشکر ویژه دارم . بنده خودم هم چنین پیشنهادی را نسبت به علی اکبر خان رفسنجانی داشتم ولی منتظر حرکتی از سوی ایشان بودم البته سال گذشته نیم فتنه ای از جانب برخی خواص درست شده بود که الانه به خیر گذشت البته با رفتن مخ فتنه که مشکلات کمتر می شود و البته از این پس استوانه نظام دکتررر احمدی نژاد خواهند بود. ان شاالله که توفیق یابند در این مسولیت حساس هم موفق وسعادتمند عمل کنند . علی اکبر جان قول می دهم که نگران حصر خانگی شدید نباشید و بلایی که سر منتظری اوردیم را سر شما نخواهیم اورد و باغ پسته انتظار شما را می کشد در ضمن به پاس 30 سال خدمت به نظام اسلامی نام علی اکبر رفسنجانی را بر خیابانی در تهران خواهیم گذاشت


والسلام سیدعلی خامنه ای

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

خامنه ای سفاک قاتل ندا است


در سالگرد شهادت ندا چند فیلم و نظریه جدید درباره کشته شدن ندا ساخته و پرداخته شده است که از اهمیت این موضوع که سید علی خامنه ای قاتل اصلی ندا می باشد کم نمی کند ومجرم اصلی در قتل ندا ودهها شهید سال گذشته که در خیابان کشته شدند سید علی خامنه ای است .


یاد اورید در جمعه 29 خرداد 1388 سید علی خامنه ای از چه واژگانی بهره جست و چه جملاتی بر زبان اورد

سید علی خامنه ای به صراحت ازسرکوب معترضان در خیابان سخن رانده و با گفتن این جمله ( اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده‌ى آنهاست.) قصد تبرئه خودش از دهها شهید در خون غلتیده سال پیش دارد حال انکه مسئول مستقیم واصلی کشته های سال گذشته در خیابان ها و بازداشت گاهها سید علی خامنه ای است . خامنه ای تو قاتل هستی وبا این ننگ در تاریخ از تو یاد خواهد شد . ولی فقیه سفاک مطلقه نظام جمهوری اسلامی در دوره رهبری خود خوانده ات هزاران نفر از شهروندان این کشور را کشتی تو قاتل هستی و بیش از این حرفی باقی نمامده است . نابود باد دستگاه جهنمی کشتار جمهوری اسلامی به رهبری سیدعلی خامنه ای

درود برندای ایران زمین


متن کامل خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران 1388/3/29

خطبه‌ى اول‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

و الحمدللَّه ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نتوكّل عليه و نستغفره و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى العالمين و السّلام على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.

قال الحكيم فى كتابه: «هو الّذى انزل السّكينة فى قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و كان اللَّه عليما حكيما»(1)

همه‌ى برادران و خواهران عزيز را توصيه ميكنم و دعوت ميكنم به رعايت تقواى الهى و توجه به خداى متعال و دل دادن به رحمت و تفضل الهى در همه حال. اگر ما تقواى خدا را پيشه كنيم، اگر در همه حال دل را به خدا متوجه كنيم، حضور خود در مقابل ذات مقدس پروردگار را از ياد نبريم - كه معناى حقيقى تقوا همين است - يقيناً بركات الهى، رحمت الهى، كمك الهى شامل حال ما خواهد شد. در نماز جمعه‌ى هر هفته دلهاى نمازگزار و متوجه به خداوند متعال بايد اين حقيقت را، اين معناى شگفت‌انگيز را با خود مرور كند؛ تقوا را به خود تلقين كند.

اين روزها از يك طرف به ايام ولادت باسعادت صديقه‌ى كبرا فاطمه‌ى زهرا (سلام اللَّه عليها) متصل و مربوط است، و از يك طرف به ايام مغتنم و ذى قيمت ماه رجب؛ وقت ذكر است، وقت دعاست، وقت توجه است. اين آيه‌اى كه من تلاوت كردم، به مؤمنان بشارت ميدهد و نزول سكينه‌ى الهى را يادآورى ميكند. سكينه يعنى آرامش در مقابل تلاطمهاى گوناگون روحى و اجتماعى. اين آيه مربوط به حديبيه است. در ماجراى حركت پيامبر اكرم از مدينه به سمت مكه با چند صد نفر از ياران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثى پيش آمد كه از چند جهت موجب طوفانى شدن دلهاى مؤمنان بود. از يك طرف، دشمنان با نيروى مجهزى آنها را محاصره كرده بودند؛ اينها از مدينه دور بودند - حديبيه نزديك مكه است - نيروهاى دشمن متكى به عقبه‌ى مكه بودند، نيرو داشتند، سلاح داشتند، جمعيت زياد داشتند؛ اين يك طرف قضيه بود كه موجب اضطراب ميشد، موجب تشويش براى بسيارى از مؤمنين ميشد؛ از طرف ديگر، پيغمبر اكرم بر طبق آن سياست عظيم مكتوم الهى - كه بعد براى همه آشكار شد - در مقابل كفارى كه آمده بودند در مقابل او، در مواردى كوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحيم» را، «بسم اللَّه»، را از اين نوشته حذف كنيد، پيغمبر قبول كرد؛ و چند مسئله از اين قبيل پبش آمد. اين هم دلهائى را مشوش كرد، مضطرب كرد، به ترديد انداخت.

در يك چنين مواردى كه اين اضطرابهاى گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصى، چه به لحاظ مسائل اجتماعى - براى مؤمنينِ به اسلام پيش مى‌آيد، اينجا بايد منتظر سكينه‌ى الهى بود؛ آنوقت ميفرمايد: «هو الّذى انزل السّكينة فى قلوب المؤمنين»؛ خدا دلها را قرص كرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهاى روحى برحذر و بركنار داشت و مسلمانها از لحاظ روانى، به خاطر اين آرامشى كه خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتيجه‌ى اين سكينه‌ى الهى و آرامش روحى اين ميشود كه: «ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم»؛ آنوقت بذر ايمان در دل آنها عميقتر ميرويد، نور ايمان دل آنها را بيشتر روشن ميكند؛ ايمان آنها عميقتر ميشود. اين است كه براى يك مجموعه‌ى مسلمان، مجموعه‌ى مؤمن مهم است كه به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند كه خدا كمك‌كار اوست، بداند كه خدا پشت سر رهپويان راه حق است. وقتى دلها قرص شد، گامها هم محكم ميشود؛ وقتى گامها استوار شد، راه به‌آسانى طى ميشود، به هدف نزديك ميشود.

هميشه دشمنان اسلام خواسته‌اند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب كنند. در طول تاريخ اسلام موارد زيادى پيش آمده است، قبل از اسلام هم در مورد حركتهاى عظيم جهادى پيامبران قبل از نبى مكرم، مؤمنينى كه توانستند ايمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحى پيدا كردند. اين آرامش روحى حركات آنها را در اختيار جهت ايمانى قرار داد؛ مشوش نشدند، مضطرب نشدند، راه را گم نكردند؛ چون در حال تشويش و اضطراب، پيدا كردن راه درست دشوار ميشود. انسانى كه از آرامش روحى برخوردار است، درست فكر ميكند، درست تصميم ميگيرد، درست حركت ميكند. اينها نشانه‌هاى رحمت الهى است.

امروز جامعه‌ى انقلابى ما، مردم مؤمن ما، نياز به اين دارند كه اين آرامش را، اين سكينه را، اين طمأنينه و وقار را در خودشان هرچه بيشتر به وجود بياورند. «الا بذكر اللَّه تطمئن القلوب».(2) ياد خداست كه دلها را در ماجراهاى طوفانى دنيا و زندگى حفظ ميكند. ياد خدا را مغتنم بشماريد. ايام ماه رجب - همانطور كه گفتيم - نزديك است. دعاهاى ماه رجب يك دريائى از معرفت است. در دعا فقط اين نيست كه انسان دل را به خدا نزديك ميكند؛ اين هست، فراگيرى هم هست. در دعا هم تعليم است، هم تزكيه هست. دعا هم ذهن را - اين دعاهاى مأثور از ائمه (عليهم‌السّلام) - روشن ميكند، حقايقى را، معارفى را به ما مى‌آموزد كه در زندگى به آنها نياز داريم، و هم دل را متوجه به خدا ميكند. ذكر الهى را خيلى بايد مغتنم بشمريد. همين نماز جمعه‌ى شما مصداق ذكر الهى است. «فاسعوا الى ذكر اللَّه».(3) در اينجا آنچه بر دل شما، بر زبان شما، بر حركات شما بايد غالب باشد، ياد خداست. دل به ياد خدا، زبان متذكر به نام مقدس پروردگار، حركات دست و پا و جسم هم حركاتى در جهت ياد پروردگار و اطاعت اوامر الهى. اين چيزى كه مورد نياز يكايك ماست، همين است.

من به شما عرض بكنم از اول انقلاب تا امروز - كه سى سال ميگذرد - در حوادث گوناگون، حوادثى كه بعضى از آنها ميتوانست يك ملت را، يك نظام را از جا بكند، ميتوانست يك كشور را دچار درياى طوفانى‌اى بكند كه ندانند چه ميكنند و چه بايد بكنند - همين طور كه مى‌بينيم در بعضى از كشورهاى همسايه‌ى‌مان - براى اين كشور پيش آمد، اما اين كشتى استوار كه متكى به ايمانهاى شما، به اراده‌ى شما، به دل نورانى شما به ذكر خدا متكى بود، در اين طوفانهاى گوناگون اندك‌اضطرابى پيدا نكرد. اين نشانه‌ى رحمت الهى است؛ اين نشانه‌ى تفضلات خداوند به شما ملت عزيز است.

مشمول تفضلات الهى شدن يك مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهى يك مسئله‌ى ديگر است. مبادا به خودمان مغرور بشويم؛ مبادا وقتى دست كمك پروردگار را كه مى‌بينيم، بگوئيم: «ما كه مورد توجه پروردگار هستيم» و از وظائفمان غفلت كنيم؛ مبادا ياد خدا از دلها برود. بخصوص به شما جوانهاى عزيز در سراسر كشور و هر جا كه هستيد عرض ميكنم: جوانها! اين دلهاى پاك را، اين دلهاى نورانى را، اين دلهاى نرم را مغتنم بشمريد؛ آنها را با ياد پروردگار سيراب كنيد؛ آنها را از ذكر خدا لبريز كنيد، كه خداى متعال توجهاتش را و رحمتش را بر اين ملت مستدام خواهد كرد. و شما بدانيد - من امروز عرض ميكنم - آنجورى كه من دارم مى‌بينم اين ملت را و آنجورى كه مطلعم از تاريخ گذشتگان خودمان در اين كشور و در ديگر كشورها، من مطمئنم و يقين دارم اين ملت به توفيق الهى، به حول و قوه‌ى الهى، به تمام اهداف بلند خود دست خواهد يافت.

اين فضاى معنوىِ جامعه را قدر بدانيد، مبادا هيجانهاى سياسى ما را از خدا غافل كند؛ مبادا بگومگوهاى گوناگونى كه در يك كشور پيش مى‌آيد - كه در ميان يك ملت آزاد يك امر طبيعى است - ما را غافل كند، ندانيم به كجا ميخواهيم برويم، ندانيم چه جور ميخواهيم برويم. اين انقلاب از اول بر پايه‌ى ايمانهاى پاك و صادق استوار شد و ادامه‌ى اين راه هم بر همين پايه‌ى استوار قرار خواهد داشت.

با وجود اين همه عوامل انحراف، بحمداللَّه ملت ما مؤمنند، خدادوستند، دين‌شناسند، به معنويت علاقه‌مندند. امروز جوانها در دنيائى كه ماديگرى بر آن حاكم است، غرق در حيرت و آشفتگى‌اند؛ دورى از معنويت آنها را دچار آشگفتى كرده است؛ نميدانند چه بكنند؛ متفكرانشان هم مانده‌اند؛ و بعضى از آنها فهميده‌اند كه راه اصلاح كارهايشان مراجعه به معنويت است. ولى چه جور ميتوانند معنويت از دست‌رفته را، معنويتى را كه دو قرن است در كشورهاى غربى دائماً با وسائل گوناگون كوبيده شده است، ميخواهند برگردانند؛ كار آسانى نيست. اما ملت ما اينجور نيست. ملت ما در اين مجراى عظيم معنويت حركت كرد، با معنويت توانست يك انقلابِ با اين عظمت را به پيروزى برساند، با معنويت توانست در اين دنياى مادى يك نظام اسلامى را كه متكى به معنويت است، برافرازد، پايه‌هاى آن را محكم كند و آن را در مقابل تهاجمها و طوفانهاى گوناگون حفظ كند. ملت ما يك جنگ هشت ساله‌ى تحميلى را با تكيه‌ى به همين معنويت توانست با سرافرازى و پيروزى طى كند. امروز هم جوانهاى ما اكثراً جوانهاى مؤمن و معنوى هستند. حتّى آن كسانى كه بظاهر گرايش معنوى در سيماى آنها نيست، انسان در مواقع حساس مى‌بيند دلهايشان متوجه خداست. بارها من عرض كرده‌ام كه در اين شبهاى قدر، در اين روزهاى اعتكاف، در اين مراسم نماز عيد فطر، چه افرادى، چه اشخاصى كه انسان گمان نميكند، دلهايشان را متوجه خدا ميكنند.

پروردگارا ! تو را به قرآن سوگند ميدهيم، تو را به ائمه‌ى هدى‌ (عليهم‌السّلام) و نبى مكرم سوگند ميدهيم دلهاى ما را از معنويت بيش از پيش انباشته بفرما. پروردگارا ! دست ما را از قرآن و از اهل بيت كوتاه مكن. پروردگارا ! تقوا و ايمان و سكينه‌ى الهى را بر دلهاى اين ملت بزرگ نازل كن. پروردگارا ! اين ملت مقتدر و مظلوم را در مقابل دشمنانش به پيروزى برسان. پروردگارا ! دلهاى ما را متوجه به خود نگه دار. پروردگارا ! آنچه ميگوئيم، آنچه ميكنيم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ و از ما قبول بفرما. پروردگارا ! سلام ما را به پيشگاه ولى‌ات و حجتت و عبد صالحت حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) برسان؛ دعاى آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
و العصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(4)


خطبه‌ى دوم‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
والحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما علىّ اميرالمؤمنين و حبيبته فاطمة الزّهراء و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّ‌بن‌الحسين و محمّدبن‌علىّ و جعفربن‌محمّد و موسى‌بن‌جعفر و علىّ‌بن‌موسى و محمّدبن‌علىّ و علىّ‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علىّ و الخلف القائم المهدىّ صلواتك عليهم اجمعين و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.

اوصيكم عباد اللَّه بتقوى اللَّه.

در اين خطبه هم من همه‌ى برادران و خواهران عزيزى را كه در نماز شركت دارند، دعوت ميكنم به تقوا، به پرهيزگارى.

مسئله‌اى كه در اين خطبه مطرح ميكنم، مسئله‌ى انتخابات است كه فعلاً مسئله‌ى روز در كشور ماست. سه مطلب را خطاب به سه دسته عرض خواهم كرد. يك مطلب خطاب به عموم ملت عزيزمان در هر نقطه‌اى از كشور كه هستند، ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب را خطاب به نخبگان سياسى، نامزدهاى رياست جمهورى، فعالان و دست‌اندركاران قضاياى انتخابات ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب هم خطاب به سران استكبار، بعضى از دولتهاى غربى و سردمداران رسانه‌هائى كه آنها اداره ميكنند، خواهم گفت.

درباره‌ى مطلب اول كه خطاب به شما مردم عزيز است، حرف من عبارت است از يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر. بنده دوست ندارم در سخنرانى‌ها و خطابه‌ها نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم يا تملق آنها را بگويم؛ اما در اين قضيه‌ى انتخابات، خطاب به شما مردم عزيز عرض ميكنم كه هر چه با مبالغه صحبت بكنم، زياد نيست؛ حتّى اگر بوى تملق هم بدهد، ايرادى ندارد. كار بزرگى كرديد. انتخابات 22 خرداد يك نمايش عظيمى بود از احساس مسئوليت ملت ما براى سرنوشت كشور؛ نمايش عظيمى بود از روح مشاركت‌جوى مردم در اداره‌ى كشورشان؛ نمايش عظيمى بود از دلبستگى مردم به نظامشان. حقيقتاً مشابه اين حركتى كه در كشور انجام گرفت، من امروز در دنيا و در اين دموكراسى‌هاى گوناگون - چه دموكراسى‌هاى ظاهرى و دروغين و چه دموكراسى‌هائى كه واقعاً به آراء مردم مراجعه ميكنند - نظيرش را سراغ ندارم. در جمهورى اسلامى هم جز در همه‌پرسى سال 58 - فروردين 58 - هيچ نظيرى ديگر براى اين انتخاباتى كه در جمعه‌ى گذشته شما انجام داديد، وجود ندارد؛ مشاركت حدود 85 درصد؛ چهل ميليون تقريباً جمعيت. انسان دست مبارك ولى‌عصر را پشت سر حوادثى با اين عظمت مى‌بيند. اين نشانه‌ى توجه خداست. لازم ميدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزيز در سراسر كشور ابراز ادب و ابراز تواضع كنم كه واقعاً جا دارد.

نسل جوان ما بخصوص نشان داد كه همان شور سياسى، همان شعور سياسى، همان تعهد سياسى را كه ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتيم، دارد؛ با اين تفاوت كه در دوران انقلاب، كوره‌ى داغ انقلاب دلها را به هيجان مى‌آورد، بعد هم در دوره‌ى جنگ به نحو ديگرى؛ اما امروز اينها هم نيست، در عين حال اين تعهد، اين احساس مسئوليت، اين شور و شعور در نسل كنونى ما وجود دارد؛ اينها چيز كمى نيست. البته بين مردم اختلاف سليقه هست، اختلاف رأى هست؛ عده‌اى كسى را قبول دارند، حرفى را قبول دارند؛ عده‌ى ديگرى كس ديگرى را قبول دارند، حرف ديگرى را قبول دارند؛ اينها هست، طبيعى هم هست، ليكن يك تعهد جمعى را انسان در بين همه‌ى اين آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس ميكند؛ يك تعهد جمعى براى حفظ كشورشان، براى حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهاى بزرگ، در شهرهاى كوچك، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زنها، پير، جوان، همه وارد اين ميدان شدند؛ همه در اين حركت عظيم شركت كردند.

اين انتخابات، عزيزان من! براى دشمنان شما يك زلزله‌ى سياسى بود؛ براى دوستان شما در اكناف عالم يك جشن واقعى بود؛ يك جشن تاريخى بود. در سى سالگى انقلاب اين جور مردم بيايند نسبت به اين نظام و اين انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفادارى كنند! اين يك جنبش عمومى و مردمى بود براى تجديد پيمان با امام و با شهدا؛ و براى نظام جمهورى اسلامى يك نَفَس تازه كردن، يك حركت از نو، يك فرصت بزرگ. اين انتخابات، مردمسالارى دينى را به رخ همه‌ى مردم عالم كشيد. همه‌ى كسانى كه بدخواه نظام جمهورى اسلامى هستند، ديدند مردمسالارى دينى يعنى چه. اين يك راه سوم است. در مقابل ديكتاتورى‌ها و نظامهاى مستبد از يك طرف، و دموكراسى‌هاى دور از معنويت و دين از يك طرف ديگر، اين مردمسالارى دينى است؛ اين است كه دلهاى مردم را مجذوب ميكند و آنها را به وسط صحنه ميكشاند. اين، امتحان خودش را داد. اين يك نكته درباره‌ى اين انتخابات.

نكته‌ى دوم در باب اين انتخابات اين است كه انتخابات 22 خرداد نشان داد كه مردم، با اعتماد و با اميد و با شادابى ملى در اين كشور زندگى ميكنند. اين جواب خيلى از حرفهائى است كه دشمنان شما در تبليغات مغرضانه‌ى خودشان بر زبان مى‌آورند. اگر مردم در كشور به آينده اميدوار نباشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر احساس آزادى نكنند، به انتخابات روى خوش نشان نميدهند. اعتماد به نظام جمهورى اسلامى در اين انتخابات آشكار شد. و من بعد عرض خواهم كرد كه دشمنان همين اعتماد مردم را هدف گرفته‌اند؛ دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايه‌ى جمهورى اسلامى است، ميخواهند اين را از جمهورى اسلامى بگيرند؛ ميخواهند ايجاد شك كنند، ايجاد ترديد كنند درباره‌ى اين انتخابات و اين اعتمادى را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند.

دشمنان ملت ايران ميدانند كه وقتى اعتماد وجود نداشت، مشاركت ضعيف خواهد شد؛ وقتى مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را ميخواهند؛ هدف دشمن اين است. ميخواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند، تا مشروعيت را از جمهورى اسلامى بگيرند. اين، ضررش بمراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس بيشتر است. اين، آن چيزى است كه با هيچ خسارت ديگرى قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمى اينجور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را ميخواهد.

اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هى دارند دائماً به گوشها ميخوانند، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفى را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد. نظام جمهورى اسلامى مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سى سال است كه نظام جمهورى اسلامى با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاى فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن ميخواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلزل كند. اين هم يك نكته.

نكته‌ى سوم، مسئله‌ى رقابتها بود. اين رقابتها كاملاً رقابتهاى آزاد، جدى و شفاف بين نامزدهاى مختلف بود؛ همه ديدند. به قدرى اين رقابتها و اين گفتگوها و اين مناظره‌ها شفاف و صريح بود، كه عده‌اى به آن معترض شدند - حالا عرض خواهم كرد - حق هم تا حدودى با آنهاست. التهاباتى هم به وجود آورد كه الان هم هنوز آثارش را داريم مشاهده ميكنيم. من به شما عرض بكنم، فرض ما اين بود و هست كه اين رقابتى كه وجود دارد بين چهار نامزد انتخابات، اين رقابت ميان افراد و جريانهاى متعلق به نظام اسلامى است. اينى كه دشمنان سعى ميكنند در رسانه‌هاى گوناگون - كه غالباً هم اين رسانه‌ها مال اين صهيونيستهاى خبيث و رذل است - اينجور وانمود كنند كه دعوا بين طرفداران نظام و مخالفان نظام است، نخير، اين جورى نبود؛ آنها غلط ميكنند اين حرف را ميزنند؛ اين واقعيت ندارد.

اين چهار نفرى كه وارد عرصه‌ى اين انتخابات جدى شدند، همه‌شان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند. يكى از اينها رئيس جمهور كشور ماست؛ رئيس جمهور خدوم، پركار، زحمتكش، مورد اعتماد. يكى از آنها نخست‌وزيرِ هشت سال در دوران رياست جمهورى خود بنده است. يكى از آنها فرمانده‌ى سپاه در سالهاى متمادى و يكى از فرماندهان اصلى دوران دفاع مقدس بوده است. يكى از آنها دو دوره رئيس قوه‌ى مقننه‌ى كشور بوده است؛ رئيس مجلس شوراى اسلامى بوده است. اينها عناصر نظامند؛ اينها همه‌شان متعلق به نظامند. البته اختلاف‌نظر دارند، اختلاف برنامه دارند، در جهتگيرى‌هاى گوناگون سياسى با هم تفاوتهاى متعددى دارند؛ اما همه‌شان مال نظامند؛ چهار نفر از عناصر نظامند. اين رقابت درون نظام تعريف شد؛ نه رقابت بين درون نظام و بيرون نظام، كه راديوى صهيونيستى و راديوى آمريكا و راديوى انگليسِ خبيث و ديگران هى ميخواهند اين را دامن بزنند. نخير، رقابتى بود در درون نظام و بين عناصر وابسته‌ى به نظام؛ متعلق به نظام، و همه‌شان هم با اين سوابق. همه‌شان را من از نزديك ميشناسم، افكارشان را ميدانم، سلائقشان را ميدانم، خصوصيات رفتاريشان را ميدانم، با همه‌شان از نزديك من كار كردم.

البته بنده همه‌ى ديدگاه‌هاى اين آقايان را قبول ندارم؛ بعضى از نظرهايشان و عملكردهايشان از نظر من بدون شك قابل انتقاد است؛ بعضى را براى خدمت به كشور مناسبتر از بعضى ديگر ميدانم؛ اما انتخاب به عهده‌ى مردم بوده و هست. مردم انتخاب كردند. خواست من، تشخيص من، نه به مردم گفته شد، نه مردم لازم بود آن را مراعات كنند. مردم خودشان طبق معيارهاى خودشان تشخيص دادند، حركت كردند، عمل كردند؛ ميليونها اين طرف، ميليونها آن طرف. بنابراين، مسئله، مسئله‌ى درونى نظام است. اينى كه بخواهند صورت مسئله را تغيير بدهند، اين صد در صد مغرضانه و خباثت آلود است. دعوا بين نظام و بيرون از نظام نيست، دعوا بين انقلاب و ضد انقلاب نيست؛ اختلاف بين عناصرى در درون چهار چوب نظام است.
آن مردمى هم كه به اين چهار نفر رأى دادند، اينها هم با اعتقاد به نظام رأى دادند، تشخيص دادند اين براى كشور بهتر است، به نظام پابندى‌اش بيشتر است، به او رأى دادند. آن كسى را كه صالحتر براى خدمت به نظام ميدانستند، به او رأى دادند؛ مردم هم در چهارچوب نظام عمل كردند.

اما اين رقابتها و مناظرات، كه ابتكار مهمى بود؛ ابتكار جالبى بود؛ خيلى صريح بود، خيلى شفاف بود، خيلى جدى بود. اين مناظره‌ها تو دهن آن كسانى زد كه از بيرون تبليغ ميكردند كه اين رقابتها نمايشى است، واقعيت ندارد. ديدند نخير، واقعيت دارد؛ جدى در مقابل هم ايستاده‌اند، با هم بحث ميكنند، با هم استدلال ميكنند. بنابراين مناظره‌ها و گفتگوها بسيار از اين جهت مثبت بود. البته آثار مثبتى داشت، عيوبى هم داشت، كه حالا هر دو را من عرض خواهم كرد.

آن جهت مثبت، اين بود كه در اين مناظره‌ها و در اين گفتگوها و در اين گفتارهاى تلويزيونى، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند، يك سيلابى از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگوئى كنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگوئى برآمدند و از خودشان دفاع كردند. مواضع افراد و مواضع گروه‌ها بدون ابهام، بدون پيچيده‌گوئى، عريان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سياستهايشان چيست، برنامه‌هايشان چيست، پابندى‌هايشان كدام است، تا چه حد است؛ اينها در مقابل چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت كنند. مردم احساس كردند كه در نظام اسلامى بيگانه به حساب نمى‌آيند، نظام كشور اندرونى و بيرونى ندارد. همه چيز در مقابل مردم آشكار، همه‌ى نظرات در مقابل مردم بيان شد و معلوم شد رأى مردم ناشى از همين دقتها و تأملات خواهد بود. رأى مردم زينتى نيست. حق انتخاب حقيقتاً متعلق به مردم است، مردم ميخواهند آگاهانه، هشيارانه انتخاب كنند. اين مناظره‌ها اين را نشان داد. يقيناً يكى از علل افزايش ده ميليونى آراء نسبت به آخرين حد نصابِ دوره‌هاى قبل همين بود كه ذهن مردم، فكر مردم مشاركت داده شد، به عرصه آمد و آنها تشخيص دادند، وارد ميدان شدند. اين مناظره‌ها به سطح خيابانها هم كشيده شد، داخل خانه‌ها هم رفت، كه اينها قدرت انتخاب مردم را بالا ميبرد. اينجور مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش ميدهد، قدرت انتخاب را بالا ميبرد. اين از نظر جمهورى اسلامى چيز مطلوبى است.

البته همين جا من عرض بكنم كه اين گفتگوها نبايد به جائى برسد كه تبديل بشود به كدورت و كينه. اگر اين شد، آنوقت اثر عكس خواهد داشت. اگر به همان شكلى كه آن روز بود و در همان حد باقى بود، اين خوب بود؛ اما اگر بنا باشد همين طور كش پيدا كند، ادامه پيدا كند، هى بگومگو بشود، اين تدريجاً تبديل خواهد شد به كينه. البته خيلى خوب است كه اين‌جور مناظره‌هائى در سطوح مديريتى ادامه پيدا كند - البته با حذف آن عيوبى كه بعد به آن اشاره خواهم كرد - و افراد، مسئولين، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبيين كنند. خيلى از اوقات اگر چنانچه يك انتقادى به كسى بشود، اين فرصتى است براى او كه بتواند ذهنها را روشن كند، تبيين كنند، حقيقت را بيان كنند؛ خيلى چيز خوبى است؛ البته با حذف آن عيوبى كه عرض خواهم كرد. اگر اين جور مناظره‌ها در طول سال و در طول چهار سال ادامه داشته باشد، ديگر وقتى در هنگام انتخابات پيش آمد، حالت انفجارى پيدا نميكند؛ همه‌ى حرفها در طول زمان گفته خواهد شد، شنيده خواهد شد؛ نقدها، پاسخها، جوابها. اينها محسنات اين مناظرات بود كه خيلى خوب بود؛ اما عيوبى هم داشت كه اين عيوب را بايد برطرف كرد. در مواردى انسان ميديد كه در اين مناظره‌ها جنبه‌ى منطقى مناظره ضعيف ميشد؛ جنبه‌ى احساساتى و عصبى پيدا ميكرد؛ جنبه‌ى تخريبى غلبه پيدا ميكرد؛ سياه‌نمائى وضع موجود به شكل افراطى در اين مناظره‌ها ديده شد؛ سياه‌نمائى دوره‌هاى گذشته هم در اين مناظره‌ها مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتى مطرح شد كه در جائى اثبات نشده است؛ به شايعات تكيه شد، بى‌انصافيهائى احياناً ديده شد؛ هم بى‌انصافى نسبت به اين دولت با اين همه حجم خدمت، و هم بى‌انصافى نسبت به دولتهاى گذشته و دوران سى ساله. آقايان در خلال صحبت احساساتى شدند و لابلاى حرفهاى خوب، حرفهائى هم كه خوب نبود، گفته شد.

بنده هم مثل بقيه‌ى آحاد ملت نشستم پاى تلويزيون و اين مناظره‌ها را تماشا كردم و از آزادى بيان لذت بردم؛ از اينكه نظام جمهورى اسلامى توانسته است به كمك مردم بيايد تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما اين بخش معيوب قضيه، بنده را ناخرسند كرد؛ متأثر شدم. براى طرفداران نامزدها هم آن بخشهاى معيوب، آن تعريضها، آن تصريحها، التهاب‌آور و نگران‌كننده بود، كه البته از هر دو طرف هم بود.

بنده اينجا در منبر نماز جمعه، در خطبه‌اى كه در حكم نماز است، حقايق را بايد بيان بكنم. هر دو طرف در اين عيب متأسفانه مشترك بودند. از يك طرف صريحترين اهانتها به رئيس جمهورِ قانونى كشور شد. حتى از دو سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنرانى‌ها را براى من مى‌آوردند و من ميديدم يا گاهى مى‌شنيدم؛ تهمتهائى زدند، حرفهائى گفتند؛ به كى؟ به كسى كه رئيس جمهور قانونى كشور است، متكى به آراء مردم است. نسبتهاى خلاف دادند، رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغ‌گوئى متهم كردند! اينها خوب است؟ كارنامه‌هاى جعلى براى دولت درست كردند، اينجا آنجا پخش كردند، كه ما كه در جريان امور هستيم، مى‌بينيم ميدانيم كه اينها خلاف واقع است؛ فحاشى كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتى، رمال، از اين نسبت‌هاى خجالت‌آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند.

اين از آن طرف. از اين طرف هم همين جور؛ از اين طرف هم شبيه همين كارها به نحو ديگرى انجام گرفت. كارنامه‌ى درخشان سى ساله‌ى انقلاب كمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد كه اينها شخصيتهاى اين نظامند؛ اينهاكسانى هستند كه عمرشان را در راه اين نظام صرف كردند. بنده در نماز جمعه هيچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بياورم؛ اما اينجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بياورم و بايد بگويم. البته اين آقايان را كسى متهم به فساد مالى نكرده؛ حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعائى دارد، بايستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نميشود اينها را رسانه‌اى كرد. اگر چيزى اثبات بشود، فرقى بين آحاد جامعه نيست؛ اما اثبات نشده، نميشود اينها را مطرح كرد و قاطعاً ادعا كرد. وقتى اينجور حرفها مطرح ميشود، تلقى‌هاى نادرست در جامعه به وجود مى‌آيد، جوانها چيز ديگرى خيال ميكنند، چيز ديگرى ميفهمند.

آقاى هاشمى را همه ميشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليتهاى بعد از انقلاب نيست؛ من از سال 1336 - يعنى 52 سال قبل - ايشان را از نزديك ميشناسم. آقاى هاشمى از اصلى‌ترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزين جدى و پيگيرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزى انقلاب از مؤثرترين شخصيتهاى جمهورى اسلامى در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبرى تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب ميكرد و به مبارزين ميداد. اينها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسئوليتهاى زيادى داشت: هشت سال رئيس جمهور بود؛ قبلش رئيس مجلس بود؛ بعد مسئوليتهاى ديگرى داشت. در طول اين مدت هيچ موردى را سراغ نداريم كه ايشان براى خودش از انقلاب يك اندوخته‌اى درست كرده باشد. اينها يك حقايقى است؛ اينها را بايد دانست. در حساسترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.

من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلاف‌نظر داريم، كه طبيعى هم هست؛ ولى مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگرى فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاى رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف‌نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينه‌ى مسائل خارجى اختلاف‌نظر دارند، هم در زمينه‌ى نحوه‌ى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف‌نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف‌نظر دارند؛ و نظر آقاى رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.

در مورد آقاى ناطق نورى هم همين جور. آقاى ناطق نورى هم از شخصيتهاى خدوم انقلاب است؛ ايشان هم خدمات زيادى كرده و در دلبستگى ايشان به اين نظام و انقلاب هيچ شكى نيست.

مناظره‌هاى زنده‌ى تلويزيونى خوب است؛ اما اين آسيبها بايد برطرف بشود. من همان وقت - بعد از مناظره - به آقاى رئيس جمهور هم تذكر دادم؛ چون ميدانستم ايشان ترتيب اثر ميدهند.

در مورد مبارزه‌ى با فساد مالى، موضع نظام يك موضع روشنى است. در زمينه‌ى مسائل مربوط به عدالت اجتماعى، موضع نظام يك موضع روشنى است. با فساد بايد در هر نقطه‌اى كه هست، مبارزه كرد. من ميخواهم اين را عرض بكنم: ما مدعى نيستيم در نظام ما فساد مالى و اقتصادى وجود ندارد؛ چرا، اگر وجود نداشت كه بنده آن نامه‌ى هشت ماده‌اى را چند سال قبل خطاب به رؤساى محترم سه قوه نمينوشتم و اينقدر روى آن تأكيد نميكردم. چرا، هست؛ اما ميخواهم اين را بگويم: نظام جمهورى اسلامى، همين امروز يكى از سالمترين نظامهاى سياسى و اجتماعى در دنياست. اينكه ما بيائيم به استناد گزارش فلان مرجع صهيونيستى، نظام را و كشور را متهم كنيم به فساد، اين مطلقاً درست نيست. اين هم كه ما اشخاص را، مسئولين را بى‌جهت در زمينه‌ى فساد زير سؤال ببريم، اين هم درست نيست. فساد مالى يكى از مسائل مهم در نظام اسلامى است و بايد با او جداً مبارزه كرد؛ هم در قوه‌ى مجريه، هم در قوه‌ى قضائيه، هم در قوه‌ى مقننه. همه موظفند با اين مسئله مبارزه كنند. اگر مبارزه نشود، مهار نشود، توسعه پيدا خواهد كرد؛ كما اينكه بسيارى از كشورهاى دنيا - همين كشورهاى غربى كه اينقدر دم از مبارزه‌ى با فساد مالى و پولشوئى و امثال اينها ميزنند - تا خرخره غرق در فسادند. قضاياى دولت انگليس و مجلس پارلمان انگليس را اين روزها شنيديد و همه‌ى دنيا دانستند. اين يك گوشه‌هائى از قضاياست؛ خيلى بيش از اينهاست.

اين بخش مربوط به خطاب مردم را من جمع‌بندى كنم. عزيزان من! ملت ايران! 22 خرداد يك حماسه بود. اين حماسه، تاريخى شد، جهانى شد. اگرچه بعضى از دشمنان ما در اطراف دنيا خواستند اين پيروزى مطلق نظام را، اين پيروزى حتمى را، به يك پيروزى مشكوك و قابل ترديد تبديل كنند. حتّى بعضى خواستند اين را به يك شكست ملى تبديل كنند! خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب مشاركت جهانى را دنيا به نام شما ثبت كند. خواستند اين كارها را بكنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نميشود آن را دستكارى كرد.

رقابتها تمام شد. همه‌ى كسانى كه به اين چهار نامزد رأى دادند، مأجورند؛ ان‌شاءاللَّه اجر الهى دارند. همه‌شان در درون جبهه‌ى انقلابند، متعلق به نظامند؛ اگر با قصد قربت رأى داده باشند، عبادت هم كرده‌اند. خط انقلاب، چهل ميليون رأى دارد؛ نه بيست و چهار و نيم ميليون كه رأى به رئيس جمهور منتخب است. چهل ميليون به خط انقلاب رأى دادند.

مردم اطمينان دارند؛ اما برخى از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهورى اسلامى اهل خيانت در آراء مردم نيست. ساز و كارهاى قانونى انتخابات در كشور ما اجازه‌ى تقلب نميدهد. اين را هر كسى كه دست‌اندركار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصديق ميكند؛ آن هم در حد يازده ميليون تفاوت! يك وقت اختلافِ بين دو رأى، صد هزار است، پانصد هزار است، يك ميليون است، حالا ممكن است آدم بگويد يك جورى تقلب كردند، جابه جا كردند؛ اما يازده ميليون را چه جور ميشود تقلب كرد! در عين حال بنده اين را گفتم، شوراى محترم نگهبان هم همين را قبول دارند كه اگر كسانى شبهه دارند و مستنداتى ارائه ميدهند، بايد حتماً رسيدگى بشود؛ البته از مجارى قانونى؛ رسيدگى فقط از مجارى قانونى. بنده زير بار بدعتهاى غيرقانونى نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاى قانونى شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتى ديگر مصونيت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتى بعضى برنده‌اند، بعضى برنده نيستند؛ هيچ انتخاباتى ديگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد. بنابراين همه چيز دنبال بشود، انجام بگيرد، كارهاى درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبهه‌اى هست، از راه‌هاى قانونى پيگيرى بشود. قانون در اين زمينه كامل است و هيچ اشكالى در قانون نيست. همانطور كه حق دادند كه نامزدها نظارت كنند، حق دادند كه شكايت كنند، حق دادند كه بررسى بشود. بنده از شوراى محترم نگهبان خواستم كه اگر مواردى خواستند صندوقها را بازشمارى بكنند، با حضور نمايندگان خود نامزدها اين كار را بكنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت كنند، امضاء كنند. بنابراين، هيچ مشكلى در اين جهت وجود ندارد. اين راجع به انتخابات و خطاب به شما مردم عزيز.

اما خطاب دوم من، خطاب به سياسيون و نامزدها و گردانندگان احزاب و جريانات است. من ميخواهم عرض كنم به اين حضرات، كه امروز يك لحظه‌ى حساس تاريخى براى كشور است؛ نگاه كنيد به وضع دنيا، نگاه كنيد به وضع خاورميانه، نگاه كنيد به وضع اقتصادى عالم، نگاه كنيد به مسائل كشورهاى همسايه‌ى ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاكستان. ما در نقطه‌ى حساسى از تاريخ قرار گرفته‌ايم. همه‌ى ما وظيفه داريم كه در اين مرحله‌ى تاريخى هوشيار باشيم، دقيق باشيم، مواظب باشيم اشتباه نكنيم.

در اين قضيه‌ى انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظيفه‌ى خودشان عمل كردند. وظيفه‌شان اين بود كه بيايند پاى صندوقهاى رأى، كه به بهترين وجهى اين وظيفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگين‌ترى داريم. آن كسانى كه به يك نحوى يك نوع مرجعيتى در افكار مردم دارند؛ از اين سياسيون و رؤساى احزاب و كارگردانان جريانات سياسى، و يك عده‌اى از اينها حرف‌شنوى دارند، اينها خيلى بايد مراقب رفتار خودشان باشند؛ خيلى بايد مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها كمى افراطى‌گرى كنند، دامنه‌ى اين افراطى‌گرى در بدنه‌ى مردم به جاهاى بسيار حساس و خطرناكى خواهد رسيد كه گاهى خود آنها ديگر نميتوانند آن را جمع كنند، كه ما نمونه‌هايش را ديده‌ايم. افراط وقتى در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطى به افراطى‌گرى ديگران دامن ميزند. اگر نخبگان سياسى بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براى اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرج‌ها، آنهايند. من به همه‌ى اين آقايان، اين دوستان قديمى، اين برادران توصيه ميكنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعه‌ى صدر داشته باشيد؛ دستهاى دشمن را ببينيد؛ گرگهاى گرسنه‌ى كمين‌كرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسى را يواش يواش دارند از چهره‌هايشان برميدارند و چهره‌ى حقيقى خودشان را نشان ميدهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد.

امروز - حالا عرض خواهم كرد - ديپلماتهاى برجسته‌ى چند كشور غربى كه تا حالا با تعارفات ديپلماتيك با ما حرف ميزدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهره‌ى واقعى خودشان را دارند نشان ميدهند؛ «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر».(5) دشمنى‌هاى خودشان با نظام اسلامى را دارند نشان ميدهند؛ از همه هم خبيث‌تر دولت انگليس. من به اين برادران عرض ميكنم، به مسئوليت پيش خداى متعال فكر كنيد: پيش خدا مسئوليد، از شما سؤال خواهد شد. آخرين وصاياى امام را به ياد بياوريد؛ قانون، فصل‌الخطاب است؛ قانون را فصل‌الخطاب بدانيد. انتخابات اصلاً براى چيست؟ انتخابات براى اين است كه همه‌ى اختلافها سر صندوق رأى حل و فصل بشود. بايد در صندوقهاى رأى معلوم بشود كه مردم چى ميخواهند، چى نميخواهند؛ نه در كف خيابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتى آنهائى كه رأى نياوردند، اردوكشى خيابانى بكنند، طرفدارانشان را بكشند به خيابان؛ بعد آنهائى كه رأى آورده‌اند هم، در جواب آنها، اردوكشى كنند، بكشند به خيابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصير مردم چيست؟ اين مردمى كه خيابان، محل كسب و كار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگى آنهاست، اينها چه گناهى كردند؟ كه ما ميخواهيم طرفدارهاى خودمان را به رخ آنها بكشيم؛ آن طرف يك جور، اين طرف يك جور. براى نفوذىِ تروريست - آن كسى كه ميخواهد ضربه‌ى تروريستى بزند - مسئله‌ى او مسئله‌ى سياسى نيست؛ براى او چه چيزى بهتر از پنهان شدن در ميان اين مردم؛ مردمى كه ميخواهند راهپيمائى كنند يا تجمع كنند. اگر اين تجمعات پوششى براى او درست كند، آنوقت مسئوليتش با كيست؟ الان همين چند نفرى كه در اين قضايا كشته شدند؛ از مردم عادى، از بسيج، جواب اينها را كى‌ بناست بدهد؟ واكنشهائى كه به اينها نشان داده خواهد شد - تو خيابان از شلوغى استفاده كنند، بسيج را ترور كنند، عضو نيروى انتظامى را ترور كنند - كه بالاخره واكنشى به وجود خواهد آورد، واكنش احساسى خواهد بود. محاسبه‌ى اين واكنشها با كيست؟ انسان دلش خون ميشود از بعضى از اين قضايا؛ بروند توى كوى دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهاى مؤمن و حزب‌اللهى را، نه آن شلوغ‌كن‌ها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبرى هم بدهند! دل انسان خون ميشود از اين حوادث. زورآزمائى خيابانى بعد از انتخابات كار درستى نيست، بلكه به چالش كشيدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالارى است.

من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستى نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده‌ى آنهاست.


اين تصور هم غلط است كه بعضى خيال كنند با حركات خيابانى، يك اهرم فشارى عليه نظام درست ميكنند و مسئولين نظام را مجبور ميكنند، وادار ميكنند تا به عنوان مصلحت، زير بار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غير قانونى، زير فشار، خود اين، شروع ديكتاتورى است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبه‌ى غلطى است. عواقبى هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.

من از همه‌ى اين دوستان، اين برادران، ميخواهم بنا را بر برادرى بگذاريد، بنا را بر تفاهم بگذاريد، قانون را رعايت كنيد. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از اين راه برويد. و اميدوارم خداى متعال توفيق بدهد كه همه از اين راه بروند. خب، همه پيشرفت كشور را ميخواهند. جشن پيروزى چهل ميليونى را اين برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن اين جشن را خراب كند؛ همچنانى كه دشمن ميخواهد خراب كند. البته اگر كسانى بخواهند راه ديگرى را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صريحتر از اين صحبت خواهم كرد.

و اما خطاب سوم، خطاب به سران استكبار و سران رسانه‌هاى استكبارى است. بنده در اين دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمريكا و دولتمردان چند كشور اروپائى را دنبال كردم؛ در اين هفته‌هاى نزديك به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم اين دو سه روزِ بعد از انتخابات. يك وضع متغير و متفاوتى داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگيرى رسانه‌هايشان، دولتمردانشان، اين بود كه در اصلِ انتخابات ايجاد ترديد كنند، شايد شركت مردم كم بشود. البته همين نتائجى كه از اين انتخابات حاصل شد، همين نتائج را آنها هم - هم اروپائى‌ها، هم آمريكائى‌ها - حدس ميزدند؛ اما اين حركت عظيم مردم را انتظار نداشتند؛ اين كارِ 85 درصدى؛ چهل ميليونى را باور نميكردند. بعد از آنكه اين حضور عظيم ديده شد، اينها شوكه شدند؛ فهميدند چه اتفاق بزرگى در ايران افتاد؛ فهميدند كه بايد خودشان را با اين شرائط جديد وفق بدهند؛ هم در امور بين الملل، هم در امور خاورميانه و جهان اسلام، هم در مسئله‌ى هسته‌اى. در مسائل ايران شوكه شدند؛ فهميدند كه سرفصل جديدى در مسائل مربوط به جمهورى اسلامى پيدا شد، كه مجبورند اين را بپذيرند. اين مال هنگامى بود كه اين حركت عظيم مردم ديده شد و از اينجا مرتب به وسيله‌ى ايادى خودشان مخابره شد و همه‌شان اظهار تعجب كردند؛ از همان صبح جمعه اين اظهارات شروع شد، آنجا هم برخى از بازخوردهاى اين اظهارات ديده شد.

وقتى اعتراض بعضى از نامزدها را ديدند، ناگهان احساس كردند فرصتى برايشان پيش آمد. اين فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موج‌سوارى كنند. لحنشان از روز شنبه و يكشنبه عوض شد و وقتى يواش يواش چشمشان افتاد به بعضى از اجتماعات مردمى كه به دعوت نامزدها مثلاً در خيابانها پيدا شدند، اميدوار شدند، يواش يواش نقابهايشان كنار رفت و حقيقت خودشان را بنا كردند نشان دادن. چند تا از وزراى خارجه و رؤساى دولتهاى چند تا كشور اروپائى و آمريكا حرفهائى زدند كه باطن آنها را به انسان نشان ميداد. از قول رئيس جمهور آمريكا نقل شد كه گفته ما منتظر چنين روزى بوديم كه مردم به خيابانها بريزند. از آن طرف نامه بنويسند، اظهار علاقه‌ى به روابط كنند، ابراز احترام به جمهورى اسلامى بكنند، از اين طرف اين حرفها را بزنند. كدام را ما باور كنيم؟

در داخل كشور هم عوامل اين عناصر خارجى به كار افتادند و خط تخريب خيابانى شروع شد؛ خط تخريب، خط آتش‌سوزى، اموال عمومى را آتش بزنند، حريم كسب و كار مردم را ناامن كنند، شيشه‌هاى دكان مردم را بشكنند، اموال بعضى از مغازه‌ها را به غارت ببرند، امنيت مردم را از جانشان و مالشان سلب كنند؛ امنيت مردم مورد تطاول اينها قرار گرفت. اين ربطى به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، اين مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دست‌نشاندگان سرويسهاى جاسوسى غربى و صهيونيست است. اين كارى كه در داخل، ناشيانه از بعضى سر زد، اينها را به طمع انداخت، خيال كردند ايران هم گرجستان است (!) يك سرمايه‌دار صهيونيست آمريكائى چند سال قبل از اين، طبق ادعاى خودش كه در رسانه‌ها و در بعضى از مطبوعات نقل شد، گفت من ده ميليون دلار خرج كردم، در گرجستان انقلاب مخملى راه انداختم؛ حكومتى را بردم، حكومتى را آوردم. احمقها خيال كردند جمهورى اسلامى، ايران و اين ملت عظيم هم مثل آنجاست. ايران را با كجا مقايسه ميكنيد؟! مشكل دشمنان ما اين است كه هنوز هم ملت ايران را نشناختند.

آن چيزى كه در اين بين از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، اين حرفهائى بود كه به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگيرى به مردم، از زبان اين دولتمردان آمريكائى صادر شد كه: ما از اينكه با مردم چنين رفتار بشود، مخالفيم؛ ما نگرانيم! شما نگران مردميد؟! شما چيزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول داريد؟! افغانستان را كى‌ به خاك و خون كشيد و هنوز هم دارد ميكشد؟ عراق را كى‌ زير چكمه‌ى نظاميان خودش تحقير كرد؟ در فلسطين چه كسى به دولت صهيونيست ظالم اين همه كمك سياسى و مادى كرد؟ در خود آمريكا - انسان واقعاً تعجب ميكند - در زمان دولت همين حزب دمكرات، در زمان رياست جمهورى شوهر همين بانوئى كه حالا اظهار نظر ميكند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه‌ى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند. اين كه ديگر جاى انكار نيست. همين حضرات، همين دمكراتها اين كار را كردند. فرقه‌ى داوودى‌ها به قول خودشان ديويدى‌ها - به دليلى مورد غضب دولت آمريكا قرار گرفتند و به منزلى رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه كردند، بيرون نيامدند. اينها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو اين خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر ميفهميد يعنى چه؟! به نظر من اين مسئولان و سياستمداران اروپائى و آمريكائى قدرى بايستى شرم و حيا را هم براى خودشان وظيفه بدانند. جمهورى اسلامى، پرچم‌دار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطين، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطه‌اى كه مردم مظلوم واقع شدند، نشانه‌ى همين است. نشانه‌ى اين است كه پرچم حقوق بشر به وسيله‌ى اعتقاد به اسلام، ايمان به اسلام در اين كشور برافراشته شده است. ما احتياج نداريم كه براى حقوق بشر كسى ما را نصيحت كند. خب، اين عرايض ما بود درباره‌ى انتخابات.

يك خطاب آخرى هم عرض كنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه): اى سيد ما! اى مولاى ما! ما آنچه بايد بكنيم، انجام ميدهيم؛ آنچه بايد هم گفت، هم گفتيم و خواهيم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندك آبروئى هم دارم كه اين را هم خود شما به ما داديد؛ همه‌ى اينها را من كف دست گرفتم، در راه اين انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم كرد؛ اينها هم نثار شما باشد. سيد ما، مولاى ما، دعا كن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب اين كشور توئى؛ صاحب اين انقلاب توئى؛ پشتيبان ما شما هستيد؛ ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد؛ در اين راه ما را با دعاى خود، با حمايت خود، با توجه خود، پشتيبانى بفرما.

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اذا جاء نصر اللَّه و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا.
و السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) فتح: 4
2) رعد: 28
3) جمعه: 9
4) عصر: 3-1
5) آل عمران: